«شنیدن هم بود مانند دیدن»
در میان دنیای بزرگ کتابهای ادبی و حوزههای متنوعش، خواندن سفرنامهها خوشمزگی خاصی دارد.
درست است که از قدیم گفتهاند شنیدن کی بود مانند دیدن اما یک یافته جالب علمی وجود دارد راجع به نورونهای آینهای. طبق یک تئوری در زمینه عصب شناسی نورونهای آینهایِ مغز در برخورد با فعالیتی که در انسان دیگری مشاهده شود فعال شده و باعث ایجاد نوعی درک احساسی و مفهومی از عملکرد فرد دیگر میشوند.
شاید بشود طبق این قابلیتی که در مغز انسان وجود دارد گفت وقتی انسان دیگری به سفر میرود و ما سفرنامهٔ او را میخوانیم، طوریست که انگار خودمان رفتهایم به آن سفر، ماییم که مردم مختلف دنیا را میبینیم، ماییم که شهرها و کوچه پس کوچههای مختلف و فرهنگها و رنگها را درک میکنیم و مشاهدات آن مسافر مشاهدات ماست. علی الخصوص اگر نویسنده زبر دست باشد و توصیفاتش لطیف و روان و دقیق.
منصور ضابطیان یکی از این نویسندههاست. سفرنامه نویس ماهری که با خوش زبانی و ملاحت ما را با تجربه رفتنها و دیدن هاش تماس میدهد و شنیدنش شبیه دیدن میشود.
اکثر ما منصور ضابطیان را در برنامه رادیو هفت که از شبکهٔ چهار رسانه ملی پخش میشد به خاطر داریم. مجری خوش سر و زبانی که دایره اطلاعات بالا و سنجیدگی کلماتش برای مخاطب، خوش ذوق چشمگیر بود. اما جالب اینجاست که او در کسوت یک نویسنده موفقتر عمل کرده و مجموعه سفرنامههایش با اقبال عمومی مواجه شده و کتابهایش بارها تجدید چاپ شده.
دو سفرنامهٔ «مارک و پلو» و «مارک دو پلو» که توسط انتشارات مثلث به چاپ رسیده بسیار دلنشین و خوشخوانند.
«مارک و پلو» سفرنامه منصور ضابطیان است به فرانسه، اسپانیا، لبنان، هندوستان، ایتالیا و اتریش، ارمنستان، کره جنوبی و آمریکا و کتاب «مارک دوپلو» روایتی از سفر نویسنده به کشورهای کنیا، بلژیک، چک، هلند، آلمان، پرتغال، یونان، عراق و برزیل و شاید جالب باشد اگر بدانید او حتی راجع به هزینه این سفرها نیز توضیحاتی میدهد و تلاش کرده با کمترین هزینههای ممکن این سفرها را مدیریت کند.
در واقع منصور ضابطیان درست مثل مارکوپولو قدم به قدم کشورها را فتح کرده و عصاره تجربهها و دیدههایش را برای ملتش نوشته و قلم شوخ و صمیمی و پر جاذبهاش کمک میکند خواننده کتاب او را زمین نگذارد. باید به حسن انتخاب و هوشمندیاش در نام کتابها به او تبریک گفت.
کتاب یک ویژگی دوست داشتنی دیگر نیز دارد که در برقراری ارتباط خواننده و متن بسیار مؤثر است؛ وجود عکسها! اینکه میتوان همزمان با توصیفات، عکسهای سفر او را هم دید بسیار دل انگیز است.
منصور ضابطیان البته سفرنامههای دیگری نیز دارد و همچنان به سیر و سیاحت خودش ادامه داده و نوشته و اگر بگوییم برایمان از این سفرها چه آوردهای منصور؟ خواهد گفت سفرنامه و این رهاوردش جدا ارزشمند است. توصیه میکنم از همین دو سفرنامه شروع کنید تا کم کم نمک گیر قلم روان و مشاهدات تیز او شوید و بعد، از ویکی پدیا باقی سفرنامههایش را جستجو کنید و بروید سراغ دیگر کتابهایش.
دست آخر اینکه همیشه لازم نیست کتابها را بخرید و وانفسای ارزش پول بهانهای باشد برای نخواندن کتاب؛ این دو کتاب به خاطر اقبال عمومیاش قالبا در کتابخانههای عمومی موجود است، از جمله کتابخانه موسوی در بجنورد خودمان که خود من کتاب را از آنجا به امانت بردم.