نقدی بر وجه تسمیه سنخواست به حصنخاص
دکتر محمد عابدی، عضو هيأت علمى دانشکده حقوق و علوم سياسى دانشگاه فردوسی مشهد
تحقیقی را آقای دکتر ستایش در خصوص وجه تسمیه سنخواست انجام دادهاند و معتقدند سنخواست همان حسن خاص یا حصن خاص است و مستند ایشان کتابی نوشته شده در دوره شاه طهماسب صفوی است. ایشان میگوید: «در حقیقت قلعه حسن خاص در دوره صفویه قلعه ای بوده است که معمولاً یک حاکم و خانوادهاش برای خود اختصاص میداد که در ادبیات عرب به «حصن خاص» به معنای قلعه خصوصی تعبیر میشد. قلعه یک لغت عربی دخیل از فارسی است و در کتب مغازی به کار برده نشده بلکه به جای آن از مترادف آن «حصن» استفاده شده است. (گزارشنامه یا فقه اللغه اسامی امکنه صفحه ۱۹۵).»
ضمن سپاس از زحمت پژوهش ایشان و تقدیر از چنین کارهای ارزشمند و گله از نحوه مواجهه ایشان با دیدگاههای محققان دیگر، که صاحبان آن از استادان منطقه و کشور هستند، احتمالی را در خصوص وجه تسمیه سنخواست و دلایلی بر رد نظر نویسنده بالا مطرح میکنم؛ هر چند اینجانب تخصص زبان شناسی و تاریخی ندارم.
به نظر اینجانب تحلیل ایشان با واقعیتهای تاریخی منطبق نیست. نخست، سنخواست در کتب جغرافیایی قدیمی به نام سنداسپ قید شده و به عنوان یکی از منازل بین گرگان و نیشابور آمده است. وجود رباطهای قرهبیل و عشق و قلی این مساله را تایید میکند. دوم؛ ریشه سنخواست را باید با لحاظ قدمت ۶۰۰۰ ساله منطقه باستانی چلو و نیز لهجه بسیار قدیمی سنخواست، که ریشه در زبان زمانه اشکانیان و فارسی پهلوی دارد بررسی کرد. محدود کردن ریشه تاریخی نام یک شهر باستانی به دوره صفویه درست نیست. سوم، به احتمال زیاد سنخواست همان سنداسپ مذکور در کتب چغرافیایی باشد که یکی از منازل بین گرگان و نیشابور و قبل از اسفراین بوده است. احتمالا سنداسپ با اسب یا اسپ در ارتباط باشد و به معنای محلی بوده که دارای اسب فراوان بوده است. به ویژه آنکه در قدیم اسب یا اسپ ارزش زیادی داشته و بسیاری از پهلوانان شاهنامه مانند گشتاسب و لهراسب به معنای دارنده اسب شناخته میشدهاند. چهارم، نامگذاری روستاها به صورت توصیف محل امر ارزشمند و مهم مرسوم بوده است، چنان که خراشا نیز ترکیبی از خور به معنای خورشید و شا یعنی شد و رفت میباشد و هنوز مردم خراشا رفتن یا شدن را با مصوت «آ» تلفظ میکنند. یا سر شیخ همان سرای شیخ است که اصطلاحی فارسی است و مکان را نشان میدهد. پنجم، استدلال نویسنده که سنخواست همان صحن خاص باشد قابل قبول نیست زیرا سنخواست که ریشه در قبل از اسلام دارد نمیتواند با واژههای عربی(صحن یا حسن و خاص) و حروف عربی(ص) ساخته شده باشد. ششم، سنخواست در زمان صفویه رابطه خوبی با پادشاهان داشته و آب انبار قدیمی سنخواست (محل فعلی بانک کشاورزی) در زمان شاه عباس دوم ساخته شده است و در سنگ بنای آن تاریخ ساخت با حروف ابجد موجود است و در بیت نخست شعر به نیکی و بزرگی از شاه عباس یاد شده است. بعید است خان وقت سنخواست با شاه طهماسب دشمنی داشته باشد و نیز بعید است سنخواست که در قرن سوم و چهارم روستای بزرگی بوده و یکی از چند منزل بین گرگان و نیشابور بوده محدود به قلعهای خصوصی و مختصر توصیف شود. هفتم، بدیهی است در گذر زمان و به جهت کم سوادی مردم و کاتبان سنداسپ تغییر حروف داده و به سن خاص و یا سنخواص و یا سنخواست تلفظ شده باشد. هشتم، پیشنهاد میکنم شورای محترم شهر و بخشداری سنخواست محققی را برای بررسی ریشه سنخواست انتخاب کند و در صورت کشف نام قدیمی سنخواست به صورت سنداسپ پیشنهاد تغییر نام را به وزارت کشور ارائه کند تا از عبارت نامفهوم و املای دشوار سنخواست رهایی یابیم.
توضیحی بر نقد یادداشت وجه تسمیه سنخواست
دکتر حسن ستایش
یکی از دوستان عزیز سنخواستی که عضو هیأت علمی دانشگاه هستند نقدی را بر یادداشت وجه تسمیه سنخواست منتشر کرده اند که لازم دانستم برای روشن کردن مطلب و اشاعه بیشتر علم جدید جاینام شناسی توضیحی کوتاه در این زمینه داشته باشم.
البته ایشان در نهایت تواضع به صراحت اذعان کرده اند که تخصصی در زبانشناسی و تاریخ ندارند. با این حال تحلیل نگارنده را در مورد وجه تسمیه سنخواست که گفته بودم ریشه در «حصن خاص» دارد بدون توجه به دلایل و مستندات آن، با واقعیتهای تاریخی غیر منطبق دانسته و فرموده اند « به احتمال زیاد سنخواست همان سنداسپ است» و این « احتمالاً با اسب یا اسپ در ارتباط باشد».
صرف نظر از اینکه این دست احتمالات تا چه اندازه از اعتبار علمی برخوردار است ولی عرض می کنم هیچ کس نمی تواند منکر وجود دهی به نام «سنداسب» در گذشته باشد؛ چون در کتب تاریخی به صراحت از آن یاد شده است و نکته ای که باید در این مقال در نظر داشت این است اگر خلاف احتمالات مذکور گفته ام سنخواست همان سنداسپ نیست به دلایل زبانشناسی تاریخی است؛ نه تاریخی. یعنی علم زبان شناسی تاریخی تغییر واژه سنداسپ را به سنخواست تأیید نمیکند. این تشخیص چندان نیاز به دانش زبان شناسی هم ندارد. قدری شم آواشناختی عادی کافی است که آدمی را به این نتیجه رهنمون سازد. یعنی با شمّ آواشناختی ابتدایی که طبیعتاً هر فرد معمولی از آن برخوردار است می توان دریافت که از نظر لفظی «حسن خاص» که صورت تحریف شده «حصن خاص» است به سنخواست نزدیکتر است تا «سنداسپ ».
برای دفع هرگونه سوء فهم باید عرض کنم که ما در جاینام شناسی تا آنجا از علوم تاریخ و جغرافیا بهره می بریم که در اتیمولوژی یا ریشه شناسی یک جاینام به کارمان آید. بنابراین آنچه موضوع بحث ماست تاریخ یا جغرافیای روستای سنخواست نیست؛ بلکه واژه سنخواست است؛ گو اینکه پیشتر نام این آبادی سیبداست یا سنداسب یا سداپت بوده باشد؛ ولی آن واژه ها ربطی به واژه سنخواست ندارند. چون ساختار آوایی و واژگانی آنها با سنخواست تناسب ندارد. از سوی دیگر ماجرای «حسن خاص» را که طبق کتاب «نقاوه الآثار فی ذِکرِ الاخیار» در حوالی اسفراین و جوین و جاجرم قرار داشته است نمی توان از نظر دور داشت و بی تفاوت از آن گذشت.
با توجه به اینکه یکی از اهداف جاینام شناسی تعیین صورت درست و معنای دقیق جاینام است، لذا اگر نام درست این آبادی سنداسپ باشد، این سؤال پیش می آید که واژه سنداسپ از چه تکواژهایی تشکیل شده است و معنای دقیق آن چیست؟ در این زمینه پاسخی که با مفهوم «احتمال» همراه باشد پذیرفتنی نیست.
البته ممکن است درگذر زمان به جهت کم سوادی مردم و کاتبان، سنداسپ تغییر حروف داده به سنخواص یا سنخاص و یا سنخواست تلفظ شده باشد. اما این به معنای آن نیست که سنخواست ریشه لغوی در سنداسپ دارد. اگر فی الواقع این سنداسپ بوده است که به سنخواست تغییر یافته است، باید برای این تغییر، دلایل علمی و مستند ارائه شود؛ با مشاهده اندکی شباهت لفظی بین دو واژه نمی توان رابطه خویشاوندی واژگانی بینشان برقرار کرد و آن دو را از یک ریشه دانست. بلکه فرایند این تغییر حتماً باید توجیه زبانشناختی داشته باشد.
به نظر می آید در میان انواع صورتهای واژگانی مندرج در مسالک و ممالک که سداپت و سینداسب هم جزء آنهاست، انتخاب سنداسپ به عنوان ریشه سنخواست، به دلیل ویژگی موقعیت جغرافیایی این محل بوده است ولی نامگذاری بر اساس توصیف محل یکی از دهها روش نامگذاری آبادیها در علم جاینام شناسی است که سنخواست به دلایلی که در مقاله آوردیم بر آن روش نام گذاری نشده است. به علاوه، تغییر نام اولیه و اصلی یک آبادی به نام کنونی به عوامل زیر هم بستگی دارد:
- ممکن است یک آبادی پس از حمله مغول و به آتش کشیدن آن با خاک یکسان شده و فقط نامی از آن باقی مانده باشد؛ مانند چرمغان.
- ممکن است در کنار خرابه های یک آبادی که به علت زلزله یا هر عامل طبیعی دیگر ویران شده است، آبادی دیگری ساخته شود و نامی متفاوت روی آن گذارده باشند. مانند ارتیان که به نوده (چناران) تبدیل شده است و چنین است ارغیان که به زعم برخی از مورخان بر آن نام جاجرم نهاده اند.
- ممکن است تغییر نام یک آبادی به دلیل مصالح سیاسی یا کراهت از ذکر نام آن پدید آمده باشد؛ مانند ابراهیم شاه در بخش سملقان که تبدیل به آزادگان شده است .
در مورد اخیر، مسلماً آیندگان نمی توانند ریشه واژه آزادگان را در ابراهیم شاه بجویند و ما نیز اکنون نباید ریشه واژه بجنورد را از چرمغان، جاجرم را از ارغیان و سنخواست را از سنداسپ جستجو کنیم. زیرا ردیابی ریشه زبانی نام یک آبادی با ریشه تاریخی آن فرق دارد و منطقاً ما نباید دو ساحت زبانشناسی و تاریخ را خلط کنیم.
فراموش نشود که ما داریم جاینام شناسی می کنیم نه تاریخنگاری. لذا نگارنده در مقام مورخ نیست که ریشه تاریخی آبادی سنخواست را به دوره صفویه محدود نماید؛ بلکه در حد وسع خود، زبانشناس و واژه شناس است و تحقیقاً به این نتیجه رسیده است که واژه سنخواست به حصن خاص (در دوره صفویه) باز میگردد و سند و فرایند آن را هم ذکر کردهاست. لذا این یافته مهم را نباید نتیجه اشتباهی دانست. بدیهی است اگر محققی با مطالعه گسترده تر، بتواند مدارک بیشتری به دست آورد و دوره آن را به عقب تر ببرد و حتی به زمان ساسانیان برساند مورد استقبال و پذیرش نگارنده خواهد بود.