بخشی بزرگ از حماسه و شور و جانفشانی درصحنه پایداری عاشورا، از آن موالیان است، چه وابستگان به بنیهاشم که همراه با اهلبیت(ع) از مدینه به کربلا آمده بودند و چه وابستگان به قبایل اصحاب امام حسین(ع) که از کوفه اعزامشده بودند. برخی موالی حاضر در میدان کربلا همان ایرانیان ساکن کوفهاند.
لذا در سال ۶۱ هجری برابر با قیام امام حسین(ع) هنوز مردم ایران با ابعاد فضایل اهلبیت(ع) آشنایی نداشتند و بیشتر تحت تأثیر اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه آن زمان بودند که بر اساس سیاست خلفا اداره میشد.
بهعلاوه، بنای امام حسین(ع) بر این نبود که با لشکری که دارای آرایش نظامی و جنگی است، بهسوی عراق حرکت کند، تا این سؤال پیش آید که چرا ایرانیان به کمک امام حسین نشتافتند؛ وگرنه ایرانیان از دیرباز در زمره موالیان اهلبیت(ع) بوده و همواره خوش درخشیدهاند. شاهد این امر که مردم ایران دلباخته اهلبیت(ع) بوده و هستند، این است که بعد از شهادت امام حسین(ع) که مردم با مظلومیت امام حسین و جنایات یزید آشنا شدند، ایرانیانی در قیام مختار که بهعنوان خونخواهی امام حسین(ع) صورت گرفت، شرکت نمودند.
با توجه به تحلیل آقای رسول جعفریان متخصص تاریخ و سیره اهلبیت(ع) ایشان آوردهاند: تصوری که ما از «ایران» و «ایرانیها» در این دوره داریم چیست؟ ایران کشوری است که از حدود سالهای 15 هجری به بعد، زیر سلطه اعراب درآمد. مردمی که بههرحال راه و رسم جدایی داشتند، آیین و دین مستقلی داشتند، تحت سیطره قوم تازهای قرار گرفتند. قوم عرب، سربازان خود را داشت، در بسیاری از شهرهای ایران اردوگاه زده بود، در برخی از شهرها، قبایل عربی اقامت کرده بودند، و ایرانیها، جز شمار بسیار اندک، هنوز به اسلام هم نگرویده بودند. آنها مشغول امور زندگی خود بودند و جزیه میپرداختند. جالب است بدانیم که هفتادسال بعد از عاشورا، وقتی شورش علیه امویان آغاز شد، هنوز ایرانیان بهعنوان سرباز پیادهنظام قبایل عربی در خراسان فعالیت نظامی میکردند و هویت اقدام سیاسی مستقل نداشتند. طبعاً انتظار ما در کربلا، برای حضور ایرانیان نابجاست. البته شماری از ایرانیان، در سال 66 ـ 67 هجری همراه مختار بودند، اینها بردگان یا شبه بردگانی بودند که مورد ستم بودند، و اسلام آورده بودند، و در قیام مختار، فرصتی برای حضور یافتند. بعدازآن باز خبری از آنان نیست تا آنکه شماری از ایشان در کنار ابومسلم خراسانی گردآمده و در قیام علیه امویان شرکت میکنند. ایرانیان از زمانی که بهتدریج هویت مجدد خود را پس از حمله اعراب به دست آوردند، تمایل خود را به امام حسین(ع) بهطورجدی نشان دادند. حتی سنیهای ایران هم علاقهمند به امام حسین(ع) بودند. در همین خراسان عصر تیموری دهها کتاب توسط اهل سنت درباره امام حسین نوشته شد. بهعلاوه مرکز ایران کمکم به تشیع متمایل شدند. اولین نشانهای تشیع آنها هم استقبال از سادات بود. اما درزمانی که کربلا اتفاق افتاد، ایرانیها هویت سیاسی مستقلی نداشتند که بخواهند موضعگیری سیاسی کنند یا در یک جنبشی مانند کربلا حاضر باشند
برخی مورخان مینویسند: موالیان (ایرانیان و سایر عجمها) که در کوفه فراوان بودند و کسب و تجارت کوفه غالباً در اختیار آنان بود، به سپاه خونخواهان شهدای کربلا پیوستند. فزونی آنان در لشکر مختار و ابراهیم و توجه این دو فرمانده به ایشان، به حدی بود که خشم اشراف عرب را برمیانگیخت. این وضع، ادامه داشت تا اینکه در زمان قیام زید بن علی، بیشتر موالی عراق، ایرانیان ری، جرجان و خراسان نیز تحت تأثیر قیام وی قرار گرفتند.
ما بهتصریح اسم کسی یا شماری از ایرانیان را نداریم که بگویند این افراد ایرانی در سپاه امام حسین(ع) حضورداشتهاند. اگرچه معدود افرادی را گفتهاند از موالی یعنی وابستگان به اباعبدالله یا برخی از اصحاب آن حضرت در کربلا بودهاند. البته موالی بیشتر به مسلمانان غیرعربی گفته میشد که به یکی از تیرهها و قبایل بزرگ عرب پیوند خورده بودند. ممکن است در بین چندنفری که اسمشان در واقعه کربلا ذکرشده و از موالی بودهاند برخی از آنها ایرانیهایی بودهاند که در کربلا به امام حسین(ع) پیوسته باشند. منتها سند و مدرکی برای اثبات آن وجود ندارد.
حال سؤال در اینجاست چرا ایرانیانی که در لشکر مختار حضور داشتند، در حادثه کربلا به یاری امام حسین(ع) نیامدند؟
دلیل این امر این است که تا قبل از قیام مختار به سبب وضعیتی که حاکمان جائر و فاسد اموی در عالم اسلام حاکم کرده بودند، ایرانیان مسلمان بهعنوان شهروندان درجه 2 و 3 محسوب میشدند. حاکمان عرب آنان را از هرگونه دخالت در امور سیاسی و اجتماعی منع کرده بودند و طوری جلوه داده بودند که اینها برابر با اعراب نیستند؛ لذا خود ایرانیان هم آنطور که بایدوشاید نسبت به ذات مقدس امام حسین(ع) شناخت نداشتند. بنابراین در نامهنگاریهایی که برای دعوت از امام حسین(ع) به کوفه شده بود، ما نامی از ایرانیان نمیبینیم.
البته یک گزارشی را علامه شیخ محمدمهدی شمسالدین که قائممقام امام موسی صدر بودند، در کتاب انصار الحسین نقل میکند، درصورتیکه این قضیه صحت داشته باشد، نشان میدهد که عدهای از ایرانیان قصد یاریرساندن امام حسین(ع) را داشتهاند، ولی عمر سعد لعنهاللهعلیه مانع شده است. و آن اینکه عمر سعد 400نفر را (غیر از کسانی که مأمور بستن شریعه فرات بودند)مأمور کرده بود تا مانع عبور موالی-که در آن زمان به ایرانیان مسلمان میگفتند-برای یاریرساندن به امام حسین (ع) بشوند. اگر این گزارش درست باشد، نشان میدهد که ایرانیان قصد داشتند امام حسین(ع) را یاری کنند، ولی با ممانعت لشکریان عمر سعد مواجه شدند.
البته با توجه به وضعیتی که نسبت به ایرانیان در جامعه اعمالشده بود، ظاهراً خود ایرانیان مسلمان هم پذیرفته بودند که در این مسائل حق ورود ندارند؛ لذا متنی را نداریم که امام حسین(ع) کسی را فرستاده باشد تا با بزرگان ایرانیان مذاکره کند و آنان را به یاری خود بطلبد.
البته ناگفته نماند بنابر تحقیق و جستوجو در برخی کتابهای تاریخی و مقاتل، سخن از کسانی است که احتمال ایرانی بودن آنها وجود دارد و در حماسه جاوید عاشورا، نقشی ماندگار داشتهاند. همچنین با توجه به بافت جمعیتی کوفه، احتمال حضور ایرانیان در سپاه عمر بن سعد همانند رستم یکی از غلامان شمربن ذیالجوشن نیز مطرح میشود.
پس از شهادت امام حسین(ع) نیز که مورخان از شرکت موالی کوفه در سپاه «مختار بن ابیعبید ثقفی» سخن میگویند و نیز در سپاهی که به فرماندهی «ابراهیم بن مالک اشتر» به انگیزه انتقام خون امام حسین(ع) و یاران شهیدش برای نبرد با سپاه شام میرود، سخن از ایرانیان است.
براین اساس برخی از شخصیتها و چهرههای بنیهاشم بودند که در قیام کربلا حضور نداشتند و امام حسین(ع) را یاری نکردند؟ آیا آنها از روحیه شهادتطلبی و بصیرت دینی بینصیب بودند؟
آری! تمام کسانی که در روز عاشورا امکان یاری امام حسین(ع) را داشتند؛ اما آن حضرت را یاری نکردند، بصیرت و معرفت کافی نسبت به مقام ولایت نداشتند و نتوانستند مسئولیت خود را بهموقع تشخیص بدهند. این نکته همه افراد را شامل میشود، چه عرب و چه غیر عرب، چه بنیهاشم و چه غیر هاشمی. کسانی که از این وظیفه سر باز زدند و در یاری امام حسین(ع) کوتاهی کردند، خیلی زود گرفتار خسران و پشیمانی بزرگی شدند.