ادامه تلاشها برای احیای برجام در کوران مذاکرات
گروه سیاسی: مذاكرات دو روزه غيرمستقيم ميان جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده امريكا، بدون اعلام نتيجهاي خاص پايان يافت تا ارزيابي نتايج آن به رسانههايي سپرده شود كه در طول ساعات پس از پايان مذاكرات روايتهاي خود را از محتواي آن براي جهانيان عرضه كنند. در حالي كه مقامهاي عالي ايران سكوت را بر اظهارنظر ترجيح دادند و كارشناسان و روزنامهنگاران ايراني، دسترسي چنداني به دلايل ناموفق ماندن مذاكرات پيدا نكردند، در طرف غربي از همان نخستين ساعات پايان مذاكرات، به شكل گستردهاي روايتهايي جهتدار در مورد دلايل ناموفق ماندن مذاكرات قطر منتشر شد.
روايت طرفهاي غربي از مذاكرات دو روزه قطر بر حول يك محور ميگشت: «ايران نه تنها حاضر به پذيرش راهحلهاي ارايهشده از طرف غرب نيست، بلكه بعد از ماهها بار ديگر موضوعاتي را كه در ادوار گذشته مذاكرات حلوفصل شدهبود، بازگشايي كرده و روي ميز مذاكرات برگردانده است.»
همزمان با نااميديها در مورد احياي برجام، وليرضا نصر، استاد دانشگاه جانز هاپكينز و ماريا فنتاپي، مشاور ارشد مركز گفتوگوي بشردوستانه، در يادداشتي مشترك براي نشريه فارن افرز، از فوريت و ضرورت توافق امريكا با ايران در شرايط كنوني منطقه نوشتهاند. اين يادداشت با عنوان «در صورت شكست مذاكرات هستهاي با ايران، امريكا بايد چه كند؟» استدلال ميكند كه: «...در صورت شكست [در احياي برجام] به نظر ميرسد كه [امريكا] آماده است تا رويكرد اسراييل را براي مهار ايران انتخاب كند. اين رويكرد متضمن اين است كه با اجبار ايران به بيرون ماندن از بازار نفت طناب اقتصادي را دور گردن ايران تنگتر كند. [انتخاب اين رويكرد] به اين معنا است كه امريكا از حملات اسراييل داخل خاك ايران و از تلاشهايش براي ايجاد يك ائتلاف با دولتهاي عربي براي مهار اين كشور حمايت كند. اقدام دوم در اساس به معناي ايجاد كاركردهاي جديد براي توافقهاي ابراهيم است كه دستاورد كليدي سياست خارجي دولت ترامپ محسوب ميشد و اسراييل را با بحرين، مراكش، سودان و امارات متحده عربي ميتوان گفت در يك بلوك ضد ايراني به هم پيوند زد. آنچه در مورد آن ناگفته ماند اين بود كه اين توافقها ميتواند به يك پيمان دفاعي نظامي فعال متكي به ايالات متحده امريكا، تكامل پيدا كند.» اين يادداشت استدلال ميكند كه در چنين شرايطي منطقه به شكل چشمگيري به سمت بيثباتي و ناامني بيشتر حركت ميكند.
اگرچه تلاشها برای احیای برجام همچنان ادامه دارد و در سفر اخیر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ایران، آغاز دور جدید مذاکرات در دستور کار قرار گرفته است اما توافق بر سر مسائل حیاتی باقیمانده، موضوعی است که تحت تاثیر متغیرهای حائز اهمیتی است. در کوران مذاکرات، رسیدن به توافق متاثر از دودسته متغیر خواهد بود که دسته نخست را ادراکات و ذهنیتهای تاریخی و کنونی تصمیمگیرندگان و ذینفعان تشکیل میدهند. دسته دوم اما، مربوط به بخش سیستمی، منافع مبتنی بر واقعیات و براساس شرایط میدانی کنونی نظام و نظم بینالمللی مستقر خواهد بود که به نظر میرسد این دسته در شکلدهی به سرنوشت مذاکرات تواناتر خواهد بود و دلیل آن نیز این است که خروجی و تصمیمات برآمده از آن، حاصل محاسباتی منطقی است که دولتها به عنوان بازیگران خردمند صحنه بینالملل، قادر به چشمپوشی از آنها نخواهند بود.
در دسته اول، یک متغیر قدرتمند قرار دارد که نفوذ تعیینکنندهای بر سرنوشت مذاکرات داشته و خواهد داشت( موکدا همچنان خواهد داشت). در این بخش، بی اعتمادی و به دنبال آن مخالفان هرگونه توافق حضور دارند. در رابطه با بیاعتمادی، مشخصا نیات طرفها برای یکدیگر گنگ خواهد بود و چنین ابهاماتی زمینهساز افترا و بهتان دوطرفه خواهد شد. سابقه بدعهدی و سیاستهای گاها تخاصمی غرب نزد جمهوری اسلامی و همچنین بی اعتمادی غرب و متحدان منطقهای آن به نیات ایران و حمایت های ایران از جریان مقاومت تنور این بی اعتمادی را برای نزدیک به چهاردهه همچنان داغ نگاه داشته است. در سایه همین بی اعتمادیهاست که مخالفان برجام در هرکدام از طرفین به تاثیرپذیری از افکارعمومیو یا حتی اثربخشیدن به آن پرداخته و نقشآفرینی میکنند.
براین اساس، هرآنچه مبتنی و منوط به این اعتماد باشد، گره مذاکرات خواهد بود. اتهامات مختلف به ایران جلوه ای از بی اعتمادی غرب به جمهوری اسلامی ایران است. در مقابل ایران نیز تمامی ابتکارات مبتنی و نیازمند به اعتماد را نمیپذیرد و با دیده بدبینی به آنها مینگرد. ابتکاراتی نظیر صبر ایران تا بازبینی قانون تحریمهای سپاه پاسداران در سال 2024 میلادی در ایالات متحده، نمونه ای است نیازمند به اعتماد که بنظر میرسد با سابقه واشنگتن، تهران حاضر به تجربه و آزمودن آن نخواهد بود. دقیقا همینجاست که پلنهای B شکل میگیرند، گزینههای متنوع روی میز خواهند بود. اینجاست که تلآویو، استراتژی خرابکاری و تهدید نظامی، واشنگتن توسعه دامنه و شدت تحریمها و آمادگی برای اقدام نظامی و همچنین موضوع همکاریهای نظامی و امنیتی با کشورهای منطقه را مد نظر قرار میدهند و ایران نیز در مقابل اقدامات متقابل پرهزینه را در پیش خواهد گرفت. تصمیماتی که دیوار بیاعتمادی را مستحکم تر از قبل خواهد کرد.
علیرغم وجود پلنهای B متنوع، تمایل اکثر کشورهای درگیر، پلنA و توافق است. زیرا خطر جنگ وجود نخواهد داشت، ثبات بخش بوده و میتواند منافع فردی واقع بینانه و جمعی را محقق سازد. کافیست تمامی کشورها در یک کاغذ و رسم دو ستون بر روی آن، مزایا و معایب پلن های A و B را در مقام قیاس قرار بدهند. ایران میتواند با استفاده از مزایای اقتصادی این توافق، وضع کنونی اقتصاد خویش را تا حدی بهبود ببخشد. علاوه بر این رفع تحریمها میتواند به برنامه دیپلماسی اقتصادی دولت کنونی بخصوص در رابطه با همسایگان سرعت بدهد. همچنین کشور میتواند با دور شدن تدریجی از یک محیط صرفا امنیتی، تا حد قابل توجهی در مسیر استاندارد و کم هزینهتر تحقق منافع قدم بردارد.
در ستون معایب پلن B نیز ایالات متحده یک لیست طولانی از اقدامات هزینهآور خواهد داشت. هرگونه اقدام نظامی یا تشکیل یک ائتلاف منطقهای نیازمند افزایش حضور و به دنبال آن افزایش سرسامآور هزینه های واشنگتن است که هرگونه نتیجه بد در این قبیل اقدامات( چه در جنبههای نظامی، اقتصادی و حتی رقابت با چین)، کارنامه سیاست خارجی دولت دموکرات را آن هم در نزدیکی انتخابات آتی این کشور سیاه تر خواهد کرد.
اگرچه با چالشها و بحرانهای جهانی دودهه سپریشده، چشم آمریکا بازتر و محاسباتش قویتر شده و بعید است در رابطه به ایران، تمایلی به"طوفان صحرا" یا "آزادسازی عراق" دیگری داشته باشد ( اقداماتی که امروزه از آنها به عنوان یکی دلایل ظهور اقتصادی چین و نزدیکی آن به ایالات متحده نام برده میشود). در همین راستا، کمرنگ نمودن چتر امنیتی منطقهای در دو سال اخیر و همچنین خروج از افغانستان و عراق نشان داده است که امریکا با تجارب گذشته خود که به قیمت تضعیف هژمونی و نظم بینالملل تمام شد، تمرکز خود را بر چین و منطقه ایندو-پسفیک معطوف خواهد نمود.
در رابطه با تلآویو نیز، ژنرال های کلیدی اسرائیل معتقدند که باید برای بدست آوردن فرصت کافی برای مهار یا ضربه زدن به ایران از توافق هسته ای حمایت کرد. اگرچه به نظر میرسد دلیل آنان برای لزوم توافق(آمادگی برای ضربه موثرتر) تحت تاثیر افکار عمومی بیان شده است اما نشان دهنده نوعی محاسبه در دولت تقریبا نظامی این کشور است.
اگر اسرائیل توافق هستهای(پلنA) را در جهت عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای نپذیرد، در پلن B حمله نظامی، ادامه خرابکاری و اقدامات تاخیری در برنامه هستهای ایران یا تلاش برای ایجاد یک ائتلاف منطقهای شبه ناتو را در پیش خواهد داشت. در موضوع نخست، حتی در صورت تخریب تاسیسات هستهای ایران، این کشور توانایی بازسازی آن را خواهد داشت و علاوه بر این اسرائیل باید یک ضربه دوم از سوی تهران یا سایر متحدان منطقهای اش را به لیست معایب پلن B خود اضافه نماید.