محکویت اقدامات بی قانون گروه های تروریستی و اقدامات فرا قانونی علیه آنها

 «هر که تهدیدی علیه شهروندان آمریکا باشد، هدف گرفته خواهد شد». جمله ای که پس از حملات پهبادی آمریکا به محل استقرار ایمن الظواهری سرکرده گروه تروریستی القاعده،پزشک معروف مصری از زبان بایدن نقل شد. او همکاری خود با القاعده را پس از آشنایی با بن لادن از تیمار مجاهدین آغاز کرد و به نفر دوم گروه القاعده بدل شد. آمریکا او را طراح اصلی حملات 11سپتامبر 2001می داند. این جمله بایدن مجوزی برای هدف قرار دادن ایمن الظواهری و کشته شدن وی است. او که در منزل یکی از مسئولان وزارت امور داخله طالبان (سراج الدین حقانی) در کابل به سر می برد با موشک (هل فایر) هدف قرار گرفت. نام این عملیات «عملیات موفقیت آمیز علیه هدف مهم القاعده» عنوان شده. ایمن الظواهری که به عنوان نفر دوم شبکه القاعده فعالیت می کرد همچون اسامه بن لادن در ارتباط با حملات تروریستی بسیاری در سرتاسر جهان از جمله بمب‌گذاری‌های ۷ اوت ۱۹۹۸ در سفارتخانه‌های آمریکا در دارالسلام،تانزانیا و نایروبی ،کنیا، حمله به کشتی جنگی یواس‌اس کول، حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون تحت تعقیب بین‌المللی قرار داشت. مسئولان امنیتی آمریکا معتقدند هیچ کس به اندازه الظواهری در شبکه القاعده نفوذ نداشته. به همین جهت از سال ۲۰۰۱ برای کشتن  الظواهری جایزه ۲۵ میلیون دلاری تعیین شده بود.

القاعده با هدف قطع دخالت کشورهای غیر مسلمان در امور مسلمانان تاسیس شد و مبارزات خود را آغاز کرد این گروه که به دنبال تشکیل حکومت اسلامی با برداشت های سلفی بود به لحاظ پراکندگی جغرافیایی در هر نقطه از جهان فعالیت های تروریستی داشت. بزرگترین اقدامات آنها حمله 11سپتامبر به برج های دوقلوی آمریکا بود. گرچه این گروه سابقه بمب گذاری بر علیه شیعیان نیز داشتند و هرگز این اقدامات علیه بشریت مورد تایید هیچ سازمان و کشوری نیست اما به همین اندازه حملات پهبادی آمریکا و دست اندازی به منطقه خاورمیانه به بهانه های مختلف نیز محکوم است.

آمریکا در راستای منافع خود به هر طریقی حاضر به عقب نشینی در خاورمیانه نیست و سیاست های استعماری آمریکا نقطه آغاز تنش ها در خاورمیانه بوده است. همین سیاست های مداخله گرانه آمریکا باعث ایجاد و رشد گروه های افراطی در منطقه می شود که البته با هدف های از پیش تعیین شده توسط واحدهای امنیتی آمریکا در راستای برهم زدن امنیت و ایجاد تفرقه در منطقه خاورمیانه انجام می شود. آمریکا در بسیاری از کشورهای منطقه از شکل گیری یک دولت منسجم هراس دارد. اکنون منطقه تحت نفوذ آمریکا در خاورمیانه به عربستان خلاصه می شود که این کشور نیز تنها از طریق بده بستان حاضر به همکاری با آمریکاست. کوچک شدن دایره نفوذ آمریکا در خاورمیانه به معنی افول قدرت این کشور در جهان است و مساوی است با واگذاری قدرت به کشورهای اروپایی و روسیه. با حمایت قوانین بین المللی از حق تعیین سرنوشت کشورها، و مخالفت افکار عمومی با مداخله در امور داخلی دولت ها، هزینه مداخله در سایر کشورها برای ابر قدرت ها بالا رفته است. آمریکا که خاطره مثبتی از حمایت از دولت های منطقه ندارد واز متحدهای خود در منطقه اطمینان خاطر ندارد بهترین شیوه را در بی دولتی کشورها می بیند تا از این طریق بتواند مستقیما و به بهانه های تامین امنیت دنیا حضور یابد. سابقه حمایت های آمریکا از صدام حسین و محمدرضا پهلوی این ذهنیت را برای سیاستمداران آمریکایی ایجاد کرده که دولت های دست نشانده روزی تبدیل به دولت های رقیب تبدیل می شوند و هزینه تعامل با آنها چند برابر می شود. اکنون آمریکا از هر طریقی سعی دارد اقدامات مداخله گرایانه خود در منطقه را حفظ کند و از طریق تبلیغات رسانه ای و به بهانه مخالفت با تروریسم سعی دارد افکار عمومی را نیز با خود همراه کند. نهایتا اقدامات تروریستی از سوی گروه های افراطی بر علیه امنیت ملی کشورها و بشریت از هر حیث مورد پذیرش نیست و مداخلات و اقدامات مخل امنیت منطقه از سوی آمریکا نیز هرگز مورد تایید نیست. هر دو در مسیر تنش گام برداشته و مخل نظم بین المللی و امنیت کشورها هستند.