ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
اطلاع رسانی

با توجه به افزایش هزینه‌های تولید روزنامه در چند ماهِ اخیر، و تلاش ما در راستای ادامه انتشار روزنامه «اترک» به‌روال معمول و حفظِ کیفیت و تیراژ روزنامه، ناگزیر به حذفِ امکان بازدید رایگان سایت و به‌تبع آن فروشِ آنلاین مطالب از طریق سایت هستیم. بنابر وضعیتِ اقتصادی اخیر، خاصه گرانی و نبودِ کاغذ موردنیاز برای انتشار روزنامه، در صورتی‌ که متقاضیِ بازدید از سایت روزنامه هستید و جهتِ یاری به امر فرهنگی و امکان ادامه انتشار روزنامه در این مسیر نیز ما را همراهی کنید.

چانچه تا اکنون عضو سایت نیستید، بر روی گزینه ثبت نام کلیک کنید.

چنانچه قبلا ثبت نام کرده‌اید، بر روی گزینه ورود به سایت کلیک کنید.

خبرهای روز

تطمیع و تهدید عامل شهادت سفیر امام حسین(ع)

یادداشت - مصطفی آشفته: خارج فقه و اصول، ارشد روابط بین الملل

سرآغاز وقایع و حوادث تلخ دشمنی با امام حسین علیه السلام را شاید بتوان شهادت حضرت مسلم عنوان کرد. او سفیر امام حسین برای بررسی اوضاع و احوال شرایط کوفه بود و از مدینه به آنجا حرکت کرد. او بدین منظور اعزام شده بود تا صحت نامه هایی را که کوفیان برای امام نوشته بودند و تعداد بیعت کنندگان و طرفداران امام را بسنجد. به محض ورود ابتدا با استقبال عظیم مردم روبرو شد. در برخی منابع تاریخی آورده شده هنگامی که مسلم به کوفه رسید در خانه مختاربن ابی عبیده ساکن شد. در این هنگام شیعیان به منزل او می رفتند و مسلم نامه امام حسین را بر شیعیان می خواند و آنها گریه می کردند . تعداد زیادی از مردم به محض شنیدن ورود مسلم به اطرافش ریختند به حدی که در کتب تاریخی هجده هزار تا چهل هزار ذکر شده . در این هنگام نعمان بن بشیر والی کوفه بود او به محض اینکه تعداد فراوان بیعت کنندگان با امام حسین را دید به مسجد رفت و مردم را از تفرقه برحذر داشت لکن مردم گوش فرا ندادند. یزید که اوضاع کوفه را در تمایل به امام حسین دید والی نیرنگ بازی به نام ابن زیاد برای آنجا برگزید. او شب هنگام در حالی که مردم منتظر ورود امام حسین بودند خود را به شکل امام حسین درآورد و وارد کوفه شد عده ای گمان کردند که امام حسین است لذا شادی کرده و بر او سلام کردند. او به مسجد رفت و به سخنرانی پرداخت و مردم را تهدید کرد که هرکه با او مخالفت کند دارش می زند  و اموالش را مصادره می کند و به تهدید و تطمیع بزرگان کوفه پرداخت و در دل مردم کوفه هراس انداخت. در این هنگام حضرت مسلم به خانه هانی رفت و در آنجا بیست و پنج هزار نفر با او بیعت کردند. ابن زیاد جاسوسانی را گمارد که میان مردم بروند و آنها را تطمیع کنند. دشمنان امام حسین به تطمیع و تهدید مردم را از مسیر بیعت خارج کردند. در حالی که شبی ابن زیاد به منزل هانی رفت و شریک­بن اعور از شیعیان متعصب و همرزم عمار در صفین نیز آنجا بود. او پیشنهاد کرد که ابن زیاد را در منزل هانی به قتل برسانند اما حضرت مسلم مانع شد و گفت مومن کسی را ترور نمی کند.

ابن زیاد هانی را به نزد خود فراخواند و به او گفت مسلم را نزد من بیاور تا او را به قتل برسانیم و از تفرقه جلوگیری کنیم. هانی در جواب گفت بخدا اگر مسلم زیر پایم باشد از جا برندارم و او را نمی آورم ابن زیاد او را نیز تهدید به قتل کرد و هانی گفت اگر مرا بکشی شمشیرهای بران اطراف خانه ات فراوان می شود کنایه از این که عشیره اش ابن زیاد را می کشند. ابن زیاد هانی را نزدیک کشید و با چوب بر صورتش زد به طوری که ابرویش شکافت و خون صورتش را فراگرفت. شجاعت هانی مثال زدنی است چرا که او در قصر ابن زیاد در حالی که تنها بود و ماموران ابن زیاد بسیار،  به وی حمله کرده و شمشیرش را به سوی ابن زیاد پرت کرد به طوری که کلاه خودش شکافت و جراحت سختی برداشت. درگیری بین آنها بالا گرفت و هانی در آنجا بیست و پنج نفر از ماموران ابن زیاد را به قتل رساند. در پی این حادثه و اسارت هانی ، چهار هزار نفر به خون خواهی او به درالاماره حمله کردند به طوری که ابن زیاد درها را بست و در آنجا محبوس شد. بار دیگر از حیله تطمیع استفاده کرد و گماشتگان خود را بین لشگر فرستاد تا مردم را با تطمیع و تهدید متفرق کنند و ماموران پرچم هایی در بین مردم توزیع کردند که هر کس نزد ابن زیاد برود در آینده در امان است. بزرگان قبایل را خرید و تطمیع کرد و آنها از قبیله خود خواستند که متفرق شوند. اوضاع به قدری تغییر کرد که زن می آمد دست پسر و شوهر خود را می گرفت و می برد تا به حدی که هنگام نماز مغرب حضرت مسلم تنها با سی نفر نماز خواند و چون به داخل شهر رفت ده نفر همراهش ماندند و هنگامی که خواست به منزلی برود تا بخوابد کسی نبود که او را اسکان دهد و در کوچه و بازار حیران بود. در روز بعد در هنگام نماز عشا ابن زیاد به مسجد رفت و گفت هرکدام از بزرگان و مردان جنگی و ...در مسجد حاضر نشود  خونش مباح است.سپس به همه دستور داد مسلم را از خانه خود برانند. طوعه زنی بود که مسلم را در اتاقی مخفی در خانه اش جای داده بود لکن پس از تهدید و تطمیع ابن زیاد پسر طوعه به نام بلال جای حضرت مسلم را لو داد لشگریان به آنجا ریختند و با حضرت مسلم درگیر شدند چون مقاومت رو در رو نتوانستند، به پشت بام رفتند و او را سنگباران کردند. از سویی ماموران ابن زیاد فریاد می زدند که اگر تسلیم شوی در امانی و مسلم جواب می داد اعتمادی بر امان شما نیست. این درگیری آنقدر طولانی شد که حضرت مسلم از زیادی جراحت و خستگی بر دیواری تکیه زد و او را اسیر کردند. به قصر بردند و چون خواست آب بنوشد آنقدر خون از صورتش بر کاسه ریخت که نتوانست آب بخورد و دندان شکسته اش نیز در آب افتاد. خیانت کوفیان تا به آنجا ادامه داشت که وقتی به عمر سعد وصیت کرد که بعد از مرگم بدن مرا دفن کن، زره و شمشیرم را بفروش و قرض مرا بده و به امام حسین نامه بده که به کوفه نیاید چون من نوشته ام که در کوفه طرفدار دارد، عمر سعد همین وصیت را فورا به ابن زیاد اعلام کرد و سپس او را از بام دارالاماره به زیر افکند. نقل تاریخ بیان از این دارد که تهدید و تطمیع در آن روزگار ترفند رایج امویان بود و بااین نیزنگ مردم ساده انگار را از مسیر حق طلبی دور می کردند.

تبلیغ

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
تبلیغ تبلیغ پرتال استانداری خراسان شمالی
بالای صفحه