در نگاه افراد میانسال و مسن، کوچه، ترکیبی از خانههای خشت و گلی است که از هر جهتِ خانههای مشرف به حیاط یا کوچه، تیرهای چوبی و فرسودهی آنها بیرون زده باشد. و یا دالانی دراز از کنار هم ایستادنِ چند حیاط با بامهای کاهگلی که از یک سو، به کوچهی پشتی متصل هستند.
درهای چوبی، راهروهای نسبتاً تاریک و دالانهای کاهگلی با سنگفرشی یکدست و زیبا تا کنار باغچه و اطراف حوض.
زیبایی کوچه و کوچهباغها در طول تاریخ، همیشه مورد توجه شاعران و سخنپردازان قرار گرفته است.
شهرمان بجنورد، با داشتن چهار دروازه در چهار جهت جغرافیایی که شرح آنها در سفرنامههای متعددی تا دوران حکومت قاجاریها آمده، ترکیبی از کوچهباغها بوده است. دیوارهای کوتاه کاهگلی که ساخت دیوار و حصار در اطراف باغها، بیشتر برای جلوگیری از ورود چارپایان بوده تا رهگذران و افرادی که هر روز از این معبرها عبور میکردند.
یکی از آخرین باغهایی که دیوارش ترکیبی از شاخههای بریده شدهی درختان و پیچک بود، موسوم به«باغ جزایری»در کوچهی«سیدی»بنا شده و اینک پس از مرمت، دیواری سیمانی احاطهاش کرده است. اما کوچههای پرآوازهای در این شهر وجود داشت که از قرنها پیش، برای عموم شهروندان بجنوردی و شهرهای اطراف شناخته شده بود.
مسیرهایی که نقش ورودی و خروجی از شهر داشتند. کوچههایی باریک و طولانی که هر بامداد، صدای آهنگین زنگ شتر کاروان خسته از راه، به گوش ساکنان باغها میرسید. قافلهباشی یا کاروانسالارها، با رسیدن به کوچهباغها، با در دست گرفتن افسار، سعی داشتند تا مانع از ورود شترها به باغ و بستانها شوند.
کوچهی«یِنگِه قلعه(انتهای خیابان۱۷شهریورشمالی)»، از جمله راههای ورود و خروجی شهر بجنورد و شیروان بود. راهی مالرو که روزانه صدها مسافر، پیاده و سواره، بین این دو شهر و روستاهای مسیر در حرکت بودند.
این کوچه تا اوایل دههی 40، خاطرات بیشماری در دل خود دارد. از جمله، برگزاری آیین «میرنوروزی»یا«کوسهبرنشین» که به زبان ترکی«خانتُتماق» یا«خان چِخاردماق»نامیده میشد. اهالی مناطق شمالی شهر، در 13 روز اول سال نو، شاهد برگزاری مراسم در این کوچه بودند. با اطمینان میتوان گفت در سطح کشور، تعداد شهرهایی که آیین نوروزی در آنها برگزار میشد، کمتر از انگشتان دست بود.
کوچهی ینگهقلعه، آخرین کوچهباغ خروجی از شهر بجنورد به سمت زمینهای زراعی و باغهای اطراف محسوب میشد.
با عبور از مراتع و کشتزارهای روستای ینگهقلعه، راه درهی زیبا و پر آب مسیر روستای «باباامان» را برای رسیدن به شیروان در پیش میگرفتند.
کوچهی «ملکش»، به علت بافت جغرافیایی بجنورد در بخش جنوبی، خروجی شهر به سمت روستاهای ملکش، «خُدوقُلِه(خداقلی)، اَلِهوِردیخان(اللهوردیخان)، میرزاسَلّه(میرزاحسنلو)» و در نهایت، شهر اسفراین بود.
این کوچه باغ زیبا و پر درخت، از اولین ورودی سمت راست خیابان بشقارداش(شهید چمران) آغاز و تا روستای ملکش ادامه داشت.
سالهایی که هنوز انتهای خیابان چمران، از کوچهی شترخانه(شهید صدقی)فراتر نمیرفت و راهی جز کوچهی ملکش، برای رسیدن و خارج شدن از شهر در این محدوده نبود.
تفاوت عمدهی کوچهی ملکش با دیگر کوی و محلهها، قرار گرفتن در مسیر آبی گوارا بود. خروجی چشمهی خروشان از دامنههای«سالوک»که در تلاقی با دیگر چشمهها و قناتها به کوچهی ملکش میرسید و به محلات پایینتر میرفت.
«حسینیهی معماریانی»، تقریباً جزو آخرین بناهایی بود که عبور آب قنات از دل آن را میشد به چشم دید.
کوچهی «حمزانلو» در بخش جنوب شرقی بجنورد، مسیر ارتباطی بین درهی بازخانه و روستاهای رشوانلو، بازخانه، پاقعله و طراقی با شهر بود. کوچه باغی پر درخت در همسایگی با کشتزارانی زیبا که هر قطعهی آن در فصل زیبای بهار، نقشهایی دلانگیز از مزارع را کنار هم رقم میزد.
مالکیت برخی از شهروندان در آن حوالی، سبب رفت و آمد همیشگی افراد در این مسیرها بود. با حملهی سربازان روسیه در شهریور 1320به بجنورد، خانوادههای بسیاری از بجنورد همراه با خویشاوندان، به باغهای خود در ملکش، حمزانلو، پاقلعه، بازخانه و ... کوچیدند و مدتی را آن جا گذراندند.
پینوشت:
- روستای ینگه قلعه، دو کیلومتری جادهی بجنورد مشهد
- کوچهی ملکش، اوایل دههی 50، به کوچهی «معماریانی» شهرت یافت. چندی بعد، این کوچه، به «شهید علینیا»تغییر نام داد.
- امتداد کوچهی سیدی در خیابان امام خمینی، به کوچهی حمزانلو میرسید که با احداث کمربندی مدرس، در این کوچه باغ، فاصله افتاد.
- از دههی60 به بعد و با افزایش ساکنان در محدودهی کمربندی مدرس، عنوان«باغ عزیز»بر سر زبانها افتاد. این باغ، ابتدای کوچهی حمزانلو واقع شده است.