ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
اطلاع رسانی

با توجه به افزایش هزینه‌های تولید روزنامه در چند ماهِ اخیر، و تلاش ما در راستای ادامه انتشار روزنامه «اترک» به‌روال معمول و حفظِ کیفیت و تیراژ روزنامه، ناگزیر به حذفِ امکان بازدید رایگان سایت و به‌تبع آن فروشِ آنلاین مطالب از طریق سایت هستیم. بنابر وضعیتِ اقتصادی اخیر، خاصه گرانی و نبودِ کاغذ موردنیاز برای انتشار روزنامه، در صورتی‌ که متقاضیِ بازدید از سایت روزنامه هستید و جهتِ یاری به امر فرهنگی و امکان ادامه انتشار روزنامه در این مسیر نیز ما را همراهی کنید.

چانچه تا اکنون عضو سایت نیستید، بر روی گزینه ثبت نام کلیک کنید.

چنانچه قبلا ثبت نام کرده‌اید، بر روی گزینه ورود به سایت کلیک کنید.

خبرهای روز

در آستان محرم

تحلیل روز - محمدحسین علی­نیا

سخن گفتن از حسین بن علی(ع) و حادثه عظیمی که در کربلا به‌واسطه شهادت او و خاندان پاک و اصحاب وفادارش رخ داد از کسی همچون من که نه دانش کافی دارم نه قلمی توانمند به‌راحتی برنمی‌آید؛ امّا حسب ارادت و دل‌بستگی به آن وجود مقدّس و نازنین و نیز ارائه برداشتی از عواملی که منجر به این حادثه ماندگار در تاریخ گردید سطوری را هرچند ناقص به خوانندگان عزیز تقدیم می­کنم:

اساس بحث این نوشته پیرامون زمینه‌های فکری و اعتقادی و رسوبات تفکراتی است که زمینه‌های رخداد حادثه کربلا را فراهم کرد.

در آغاز خوب است اشاره­ای به ویژگی‌های فکری امام حسین(ع) داشته باشم که تربیت‌یافته مکتبی بود که در آن عدالت­طلبی و ظلم­ستیزی حرف اول را می­زند و "از دین و دینداری، معنویت و روشنایی را می­جوید"¹ و "میزان دینی شدن مردم را متناسباً در معرفت و مروّت"² می­داند.

به دنبال آزادگی مردم است و همگان را به این مهم فرامی‌خواند و از آنان می­خواهد که در برابر هیچ ظلم و زوری سر فرود نیاورند و ارزش والای انسانی خود را به هیچ بهایی نفروشند.

از قشری گرایی و ظاهربینی پرهیز داشت، به مسئولیت و تفکر و انتخاب­گری و اخلاقی بودن توجه خاص داشت و انسانیت انسان را در گرو این ویژگی­ها می­دانست و فاقدین این ویژگی‌ها را از مراتب انسانی دور می­دید.

حسین (ع) معتقد بود "اگر کسی زنده باشد و به گمان اینکه زندگی می­کند ولی کمترین نقشی در انتخاب شیوه زندگی خود و یا اعتراض به روش‌های غلط تحمیل‌شده را نداشته باشد، در این صورت دیگری بجای او زندگی و تصمیم می­گیرد؛ و درواقع این فرد مرده است و در قبر خود زندانی است"³.

با تمام ویژگی­های عادی انسانی و الهی که در وجود امام حسین(ع) بود اما نیرو­های اهریمنی بسیار کوشیدند تا با تمام ابزار زر و زور و تزویر، با هزاران ترفند و حیله و تبلیغ، چهره او را در نزد مردم عامی و نادان به‌عنوان شورشی و خارجی جلوه دهند و به‌عنوان کسی که در برابر خلیفه مسلمین و جانشین پیامبر(ص) خروج کرده و از تبعیت و بیعت با خلیفه مسلمین سرباز زده و وحدت جامعه مسلمانان را به هم زده است معرفی کنند، و شوربختانه در این دسیسه و توطئه فکری موفق شدند و این تبلیغات در فکر نداشته­ی مردم ظاهرپرست خام اندیش و جاهل مؤثر افتاد و توانست آن‌ها را در مقابل و در مقابله با اباعبدالله(ع) بسیج کند.

در اینجا باید به این مهم تأکید شود که آنچه بیش از جاه­طلبی و ثروت و شهرت، توانست افراد را در برابر امام حسین (ع) بسیج کند و آن‌ها را متقاعد به مقابله با او نماید، همانا بهره­گیری از تعصب و جهالت آن‌ها بود که در همیشه تاریخ، مردان نیک­اندیش و خیرخواه و حقیقت­جو و عدالت­طلب را گرفتار کرده و به‌پای چوبه دار برده و جام شوکران را به ایشان خورانده است.

حرکت و قیام امام حسین(ع) آن‌چنان‌که خود آن حضرت فرموده، برای احیای دین جدّش (اسلام ناب و اصیل) و مقابله با کج­اندیشی و کج‌روی حاکم بوده که درزمانی نه‌چندان طولانی پس از رحلت حضرت نبی اکرم(ص) در دین‌داری و برداشت­های ناصواب از دین و رسالت دین و پیامبر عظیم­الشأن اسلام به وجود آمده بود، و امام حسین (ع) تحمّل این کج‌روی و ظلم و بی­عدالتی ناشی از دینداری جاهلانه یا از روی غرض و مرض را (مخصوصاً بنام دین و در پناه دینداری و ادعای جانشینی پیامبر) نمی­کرد و رضایت به تبعیت و بیعت با همچون یزید را نداشت.

اما انحراف بارزی که در دینداری و ادعای خلافت مسلمین و جانشینی پیامبر (ص) از سوی معاویه و پس‌ازآن فرزندش یزید پدید آمده بود، همانا نگاه ابزاری و قدرت اندیشانه به دین بود و اینکه حفظ قدرت را اصل دانستند و به هر وسیله­ای برای حفظ آن و تثبیت تقویت و تحکیم آن کوشیدند و به همان اصل "هدف وسیله را توجیه می­کند"، جامه عمل پوشانیدند.

باید اشاره کرد که کج‌اندیشی که گریبان مدعیان دینداری مقابله­کننده با امام حسین (ع) را گرفته بود ناشی از عدم تعقّل و فهم صحیح دین و مبانی آن بود که بدون ابتناء بر تدبر و اندیشه عمیق برگرفته از دستورات و هدایت‌های پیامبر، از روی هوس در دست گرفتن قدرت (پس از پیامبر) و یا با رسوبات جهالت و تعصّب، به دین گرویدند و همان جهالت­ها و تعصبات با آن‌ها ماند و ادامه یافت و به ظواهر دین اکتفا و قشر آن را حفظ کردند امّا از لب و مغز آن بی­بهره ماندند چنانکه وقتی اعراب نزد پیامبر ادعای ایمان کردند؛ حضرت به آنان فرمود که بهتر است بگویید که اسلام آوردید (مسلمان شدید) لیکن ایمان در دل­های شما داخل نشده است (قالت الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا ولمّا یدخل الایمان فی قلوبکم ...) و این عدم ایمان قلبی، آنان را به گمراهی کشاند و موجب شد بعد از رحلت رسول اکرم(ص) فجایعی یکی پس از دیگری در جامعه مسلمین رخ دهد.

این مصیبت یک‌بار در جریان جنگ صفین (و قرآن بر سرنیزه کردن) نمایان شد، باری دیگر از سوی خوارج و مقابله آن‌ها با امام علی (ع) خود را نشان داد و اینک دوباره همان رسوبات و دُمَل­های چرکین سرباز کرده و با همان نگاه­ها و برداشت­های سطحی، متعصبانه، کورکورانه و جاهلانه، در مقابل امام حسین (ع) که نماینده و آیینه اسلام اصیل و ناب بوده ایستادند و کردند آنچه نباید و شد آنچه نباید!

اینجاست که ارزش و اهمیت تأکید قرآن کریم، پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) و ائمه اطهار (ع) و بزرگان دین و اندیشه بیش‌ازپیش روشن می­شود که دینداری باید از روی تفقّه و معرفت و آگاهی باشد و هرگونه دینداری ناآگاهانه و تبعیت کورکورانه و متعصبانه نه‌تنها مفید نیست بلکه می­تواند بسیار خطرناک‌تر از بی­دینی باشد. چنانکه گذشت یکی از مهم‌ترین علل به وجود آمدن حادثه ناگوار کربلا کج‌اندیشی و کج‌روی یزیدیان در نوع نگاه به قدرت و تشخیص ناصحیح از چگونگی دینداری و ادامه راه پیامبر (ص) بود. در این راستا، عقیده آنان درباره خلافت و جایگاه آن در اسلام بود که "آنان دفاع از خلیفه را دفاع از کیان اسلام و سرزمین‌های اسلامی و عین دینداری می­پنداشتند، چه خلافت در دست علی (ع) باشد چه در دست معاویه یا یزید یا مروان یا بنی‌عباس. به عبارتی اعتقاد به اینکه "الحقّ لمن غُلِب" حق باکسی است که غالب و حاکم است"!

مرحوم بابایی در کتاب دیانت و عقلانیت ضمن توضیح این مطلب، از قول اسفراینی در کتاب نورالعین چنین آورده است که: وقتی ابن زیاد مردم کوفه را به جنگ با کاروان کربلا فراخواند آنان اجابت کردند و گفتند: ما رعیت کسی هستیم که بر ما ولایت دارد، خواه یزید بن معاویه و خواه حسین بن علی. و در ادامه و در ذیل مطلبی تحت عنوان شمر چگونه شمر شد می­گوید: برای شمر، "حق، در سپاه خلیفه بودن چه خلیفه یزید باشد چه حسین و باطل یعنی کسی که در برابر خلیفه و خلافت اسلامی بایستد، اگرچه پسر پیامبر باشد."4

و این تفکر غالب در آن عصر و زمان بود که مردم، خلافت را (نه شخص خلیفه را) تنها جبهه حق می­شمردند و بقای دین را در دوام و قوام خلافت می­دیدند.5

علاوه بر این در آن روزگار و حتی بعضاً تا قرن­های بعد، خلافت برای اکثر مسلمان­ها کم‌وبیش جایگاهی شبیه امامت برای شیعیان داشت. آنان خلیفه را اولی­الامر و خلافت را منبع مشروعیت جایگاه­ها و قائمة دین می­دانستند و خودداری از بیعت را مساوی با "خروج" قلمداد می­کردند.6

و بالاخره هنگامی‌که به دلیل نوع تفکر و برداشت از آموزه­های دینی و نگاه به قدرت در قالب خلافت و توجیه آن به‌عنوان جانشینی پیامبر(ص) و الزام و تکلیف* تمام مسلمانان به بیعت با خلیفه مسلمین و حاکم وقت از یک‌سو و مقابله با این تفکر در قالب عدالت‌خواهی، حق­طلبی و مبارزه با کج­اندیشی و کج‌روی، و تبعیت و بیعت یا عدم بیعت با حاکم جور را حق خود دانستند، از سوی دیگر منجر به رویارویی و صف­آرایی در روز عاشورا شد و آن‌همه قساوت و شقاوت و بی­رحمی با خاندان رسول‌الله در یک روز واقع شد و در تمام تاریخ به‌عنوان   عدالت‌خواهی و مبارزه با ظلم و عدم تمکین به ظالم و آزادگی و آزادیخواهی ماندگار شد.

 

 

 

 

 

1 و 2. اینک حسین آینه زندگی – ناصر مهدوی

3. همان

4. دیانت و عقلانیت – رضا بابایی

5. همان

6. همان

* شمس الدّین ذهبی مورخ نامدار، در میزان الاعتدال ج 2 ص 280 در شرح‌حال شمر بن ذی الجوشن می­نویسد: «ابو اسحق سبیعی نقل قول می­کند که شمر، پس از نماز به درگاه خدا چنین دعا می­کرد: خداوندا تو میدانی که من انسان شرافتمندم. پس مرا بیامرز. بدو گفتم: خداوند چگونه تو را بیامرزد که نواده پیامبرش را کشتی؟ شمر گفت: وای بر تو! ما چه باید می­کردیم؟! رهبران ما به دستوری دادند و ما از آن سرپیچی نکردیم. اگر با دستور رهبران خود مخالفت می­کردیم، از خران باربر فرومایه‌تر بودیم.»

 

 

تبلیغ

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
تبلیغ تبلیغ پرتال استانداری خراسان شمالی
بالای صفحه