ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
اطلاع رسانی

با توجه به افزایش هزینه‌های تولید روزنامه در چند ماهِ اخیر، و تلاش ما در راستای ادامه انتشار روزنامه «اترک» به‌روال معمول و حفظِ کیفیت و تیراژ روزنامه، ناگزیر به حذفِ امکان بازدید رایگان سایت و به‌تبع آن فروشِ آنلاین مطالب از طریق سایت هستیم. بنابر وضعیتِ اقتصادی اخیر، خاصه گرانی و نبودِ کاغذ موردنیاز برای انتشار روزنامه، در صورتی‌ که متقاضیِ بازدید از سایت روزنامه هستید و جهتِ یاری به امر فرهنگی و امکان ادامه انتشار روزنامه در این مسیر نیز ما را همراهی کنید.

چانچه تا اکنون عضو سایت نیستید، بر روی گزینه ثبت نام کلیک کنید.

چنانچه قبلا ثبت نام کرده‌اید، بر روی گزینه ورود به سایت کلیک کنید.

خبرهای روز

الدفه

یادداشت – احسان حصاری مقدم سرزمین پهناور ایران طی قرن ها در آغوش خود، فرهنگ ها و آیین هایی متفاوت را پرورانده است. باورهایی که متناسب با شرایط جغرافیایی و زیستی شکل گرفتند و ریشه دوانیدند.

در بسیاری از خانواده های ساکن در بجنورد، جدای از همه ی باورها و اعتقاداتی که داشتند، یکی از سازهای کوبه ای با نام "اَلدَفِه" یا دایره وجود داشت که بعضی از مادربزرگ ها، از ماهرترین نوازندگان این ساز پوستی بودند.

در طول سال و عموم روزهایی که سرمای هوا هنوز جانسوز نشده بود، مادربزرگ ها با پهن کردن قالیچه ای زیر درختان حیاط و برپایی سماور آتشی یا زغالی، نواختن دایره و ترانه خوانی را آغاز می کردند.

لحظاتی بعد، همسایگان اطراف از کوچک و بزرگ پای رامشگری مادر بزرگی می نشستند که زیباترین تصنیف های به یادگار مانده از دوره ی قاجار و پیشتر را برایشان زمزمه می کرد.

ترانه هایی فولکلور که مادرانشان سینه به سینه نقل کرده بودند و گاه با نواختن دایره، برای نوه هایشان می خواندند.

"حورا گَلِن،" مهربان مادر بزرگی بود از ساکنان حوالی میدان کارگر که روحی پر از شور و احساس و سرزندگی همواره با آن همراه بود.

در تاریک روشن عصر هر روز که از کار طاقت فرسای همیشگی اش و گاه مَشّاطه گری فارغ می شد، دایره اش را دست می گرفت و با کلامی آهنگین به زبان ترکی، شوقی وصف ناپذیر را به جان همگان هدیه می کرد:

"بیر جِلِنگ تَمبَکِه چِن 

گِددِم قَلَندَر باغِنَه 

بیر جِلِنگ ایزمَه یِچِن

قال دِم قیامَت گینِه نَه..."

"فَلکَه نِنگ اُرتَه سِن دَه

اوغلان بِراخ مَنِه

آتَم گَلَر سَنِه گِئرَر

اوغلان بِراخ مَنِه..." 

ساز کوبه ای دایره، جدای از حضور دائمی اش در برخی از خانه ها، انگیزه ای بود برای افرادی هنرمند که از این رهگذر لقمه نانی هم به دست آرند و سر خود را "برای دو نان، پیش دونان خم نکنند."

شهر بجنورد از دیرباز، هنرمندان بی شماری به خود دیده که جمعیت نوازندگان دایره، بسیار بیشتر از سایر سازها بوده است.

و نام آشناترین همه ی اَلدَفِه چالَن‌لَه(دایره نوازان) در سده ی اخیر، زنده یادان:

 بَخشو، اسدالله قلی‌نژاد، حسین بَه‌بی، علی مَلکی، تقی گرجی و بانویی با نام "زهرا خانم" که هر یک بیش از نیم قرن، در مراسم و جشن های مردمان این دیار، شادی و شادمانگی را به شهروندان هدیه کردند.

زهرا خانم، از جمله معدود زنانی بود که در عروسی ها همراه مردان نوازندگی می کرد

چارقد سپید بزرگی بر سر می انداخت و با انگشتان ظریفش، پا به پای رقصندگان تا آخرین نفر که میدان رقص را ترک می کرد، بر صفحه ی نازک دایره می کوبید

زنی که سال های سال و تا اوایل دهه ی 40 به خلوت جمع های زنانه می رفت و ترکی می خواند و دایره می نواخت.

حضور انکار ناپذیر دایره در نوروز و سیزده بدر، از شورانگیزترین خاطرات متولدین دهه ی 50 به قبل است که با عبور از کوچه باغ های زیبای اطراف شهر، نوای دل‌انگیز نواخت دایره به گوش رهگذران می رسید.

اما ماندنی ترین خاطره برای بسیاری از شهروندان بجنوردی تا اواخر دهه ی 40، مراسم بردن داماد به حمام به وسیله ی دوستانش در شبی که آن را با نام "کَچَه کَچَه" می شناختند

دایره، اصلی ترین ساز در شب کچه کچه بود که صدای دلنشین نواختن آن همراه با ترانه خوانی، گوش همه ی همسایگان را تا رسیدن به حمام نوازش می داد.

تاریخ و گزارش دقیقی از حضور اولین سازهای کوبه ای در بجنورد را در دسترس نداریم. اما به گواه افراد کهنسال همشهری، این ساز پوستی از دیرباز در بجنورد تهیه و آماده می شده است.

از قدیمی ترین سازندگان دایره که در کارگاه های خانگی مشغول به ساخت اَلک، غربال، تِمپو، تنبک، طبل و ... بودند، می توان به کوچه های پرآوازه ی دروازه قبله و یزدانی در قبلَه دروازَه(میدان کارگر) اشاره کرد.

مردان و زنانی تلاشگر که هنرمندی های بسیاری از سر انگشتانشان خلق می شد و در بین عموم شهروندان بجنوردی، با نام"استاکارلَه"(استاد کارها) مشهور بودند.

در کنار استادکاران این دو کوچه که سهم عمده ای در تاریخ فرهنگی بجنورد دارند، مردانی هنرمند و نوازنده هم بودند که بر روی تِمپو، تنبک و دایره پوست می کشیدند. مهارتی ستودنی که با آغاز دهه ی60، کار ساخت سازهای های کوبه ای و کشیدن پوست، به حاشیه رفت و کمرنگ شد.

استادکارها، هنرمندان بی ادعایی بودند که با دستان همیشه زخم خورده شان، قطعات فلزی بسیاری را به کمک کوره ی زغالی و دَم و پتک و سندان می ساختند.

اما اینک، تنها یادگارانی اندک از آن روزها برای شهروندان بجنوردی مانده است و خاطره ی جهیدن جرقه های آتش کوره و کوبش پتک ها و صدای آهنگین ضربه ها.

 

 

 

تبلیغ

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
تبلیغ پرتال استانداری خراسان شمالی
بالای صفحه