ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
اطلاع رسانی

با توجه به افزایش هزینه‌های تولید روزنامه در چند ماهِ اخیر، و تلاش ما در راستای ادامه انتشار روزنامه «اترک» به‌روال معمول و حفظِ کیفیت و تیراژ روزنامه، ناگزیر به حذفِ امکان بازدید رایگان سایت و به‌تبع آن فروشِ آنلاین مطالب از طریق سایت هستیم. بنابر وضعیتِ اقتصادی اخیر، خاصه گرانی و نبودِ کاغذ موردنیاز برای انتشار روزنامه، در صورتی‌ که متقاضیِ بازدید از سایت روزنامه هستید و جهتِ یاری به امر فرهنگی و امکان ادامه انتشار روزنامه در این مسیر نیز ما را همراهی کنید.

چانچه تا اکنون عضو سایت نیستید، بر روی گزینه ثبت نام کلیک کنید.

چنانچه قبلا ثبت نام کرده‌اید، بر روی گزینه ورود به سایت کلیک کنید.

خبرهای روز

چگونه جنبش های اجتماعی «مطلوب» می توانند بر جنبش های«نامطلوب» غلبه کنند؟

در ژوئن 2015 یک سفیدپوست نژاد پرست، با حمله به یک کلیسای تاریخی سیاه پوستان در چارلزتونِ کارولینای جنوبی، به سمت اعضای کلیسا شروع به تیراندازی کرد و 9 سیاه پوست از جمله کشیش کلیسا را به قتل رساند. این قتل عام، به جرقه ای برای اوج گرفتن اعتراضات ضد نژادپرستی تبدیل شد. در نتیجه آن، درخواست های بسیاری برای حذف مجسمه های فرماندهان جنگ داخلی آمریکا از اماکن عمومی، به خصوص در جنوب کشور شد که سرانجام مورد موافقت قرار گرفت.

این تصمیم به مذاق برخی از سفیدپوستان افراطی خوش نیامد. دو سال بعد، گروهی ازآنها، با برپایی گردهمایی اتحاد راست‌گرایان در شارلوتزویلِ ویرجینا، خواستار لغو مصوبه شورای شهر، برای حذف مجسمه صد ساله ژنرال رابرت ئی لی از مرکز شهر شدند.

گروهی از فعالان مدنی نیز، با برپایی تجمعاتی از این تصمیم شورای شهر حمایت کردند و خواستار اصلاحات بیشتری برای برچیدن برتری نهادینه شده سفیدپوستان شدند. این تجمعات هنگامی که راست گرایان افراطی با مشعل، اسپری فلفل و بنزین فندک به طرفداران برابری نژادی حمله ور شدند، به خشونت کشیده شد. با اوج گرفتن این زد و خوردها، حداقل 30 نفر زخمی شدند. بساط درگیری ها زمانی برچیده شد که یک سفیدپوست راست گرا، عمدا با ماشین خود به جمعیت طرفداران ضد نژادپرستی یورش برد و 19 نفر را زخمی و یک نفر را نیز به کام مرگ کشاند. بعد از این ماجرا، ترامپ بدون محکوم کردن اعمال سفیدپوستان راست گرا فقط به ذکر این جمله بسنده کرد که «آنها کار بدی کردند ...» و «هر دو طرف آدم های خوبی بودند».

ترامپ درست می گفت. بدون شک بین سفیدپوستان راست گرا و طرفداران برابری نژادی، آدم های خوب هم پیدا می شود، اما چگونه می توانیم برچسب « مطلوب » و یا « نامطلوب » بودن به هر یک از آنها بزنیم؟

 

پاسخ این پرسش در جامعه شناسی جنبش های اجتماعی نهفته است. طی دهه ها تحقیق و بررسی، مشخص شده که ارزیابی ملاحظات اخلاقی تک تک شرکت کنندگان، تاثیر اندکی بر فهم ما از اصول اخلاقی و یا اَعمال یک جنبش بزرگ دارد. تنها از راه ارزیابی اهداف، روش ها و پیامد جنبش ها به عنوان یک پدیده جمعی می توانیم بین «مطلوب» و یا «نامطلوب» بودن آنها تمیز دهیم.

نظریه جنبش اجتماعی مدرن توسط چندین نسل از اندیشمندان برجسته همچون دابلیو. ئی. بی. دیو بویس، آیدا ب. ولز، سی. ال. آر. جیمز، ادوارد پالمر تامپسون، اریک هابسبام، چارلز تیلی و هوارد زین از دل پژوهش های بنیادین به وجود آمد. تحلیل آنها از فرآیندهای تاریخی «بزرگ»، سه گزاره کاربردی را در اختیار اندیشمندان علوم اجتماعی بعدی قرار داد.

نخست؛ اصول اخلاقی یک جنبش، به وسیله تغییراتی که خواستار ایجاد آن هستند اندازه گیری می شود. جنبش های «مطلوب» در پی اوضاع بهتری هستند: آنها سعی می کنند تا از طریق فشار آوردن به مقامات حکومتی، از نابرابری های نظام مند بکاهند، حق و حقوق گروه های محروم را به آنان برگردانند و نابرابری های مادی، اجتماعی و سیاسی را کاهش دهند. اما جنش های «نامطلوب» واکنشی هستند. آنها در پاسخ به جنش های مطلوب به وجود می آیند و به دنبال حفظ و یا تشدید ساختارهای محروم کننده، قوانین و یا سیاست هایی هستند که جنبش های مطلوب با آن سر و پنجه نرم می کنند.

دوم؛ تغییرات نهادی بزرگ که باعث گسترش بیش از پیش آزادی و یا عدالت اجتماعی می ‌شود، به ندرت توسط مقامات سیاسی یا نخبگان سیاسی آغاز می ‌شود. برعکس، بیشتر تغییرات اجتماعی، نتیجه فشارهایی است که از پایین به بالا توسط مردم عادی اِعمال می شود. مردمی که از طریق اعتراضات جمعی و خلاقانه، برای ایجاد اصلاحات خارج از محدوده نهاد های اصلی فشار می آورند.

و سوم نیت اَحسن؛ یعنی اشتیاق به دستیابی اهداف آزادی بخش. البته به هیچ شکلی نمی توان از موفقیت آمیز بودن یک جنبش اطمینان حاصل کرد.

اعتراضات پرشور دهه 1960 مانند تأثیر آثار نوآورانه در تاریخ اجتماعی که از آن صحبت کردیم، الهام بخش بروز یک رنسانس در مطالعه جنبش های اجتماعی دهه های بعد شد. با تمرکز بر مطالعه جنبش های«مطلوب»، نسل جدیدی از اندیشمندان علوم اجتماعی به دنبال شناسایی شرایط محیطی، ویژگی های سازمانی و انتخاب های استراتژیک بودند که احتمال تبدیل «نیت احسن» به تغییر ملموس را افزایش می دهد. این مطالعات نتایج مفیدی را به دنبال داشتند:

 

*جنبش های موفق، اهداف مدنظر خود را به خوبی مشخص کنند و تمرکز خود را بر نهادهایی می گذارند که قدرت ایجاد تغییرات مطلوب را دارند.

*جنبش ‌های موفق در محیطی دست به عمل می زنند که دارای نفوذ لازم برای تقاضای تغییر سیستمی باشند. سیاست گذاران تنها زمانی امتیاز می‌دهند که مشکلات درون سازمانی، بیشتر از تسلیم شدن در برابر خواسته ‌های جنبش به قدرت مستمر آنها آسیب بزند.

*جنبش ‌های موفق در تصمیم‌گیری ‌های مربوط به اهداف و روش ها، حوزه های انتخابیه و میزان اهمیت آنها را در نظر می گیرند. در بیشتر مواقع، این امر مستلزم همکاری با سازمان‌ هایی است که جنبش را به جوامعی مرتبط می‌کنند که از موفقیت آن سود می ‌برند.

*جنبش های موفق قدرت افراد صاحب نفوذ را نادیده نمی گیرد. مانند طرفداران، سلبریتی ها، پشتیبانان و همه کسانی که شاید به طور مستقیم از اهداف جنبش سودی نبرند اما مایل هستند تا سرمایه، امکانات، تجهیزات، دسترسی به رسانه ها و سایر منابع مورد نیاز را در اختیار جنبش بگذارند.

*جنبش های موفق حریص نیستند. به حریم زندگی خصوصی اعضا احترام می گذارند، محدودیت های شخصی آنان را درک می کنند، تمامی اعضا را نسبت به خطرات هر حرکتی آگاه می کنند و حق انتخاب هر کدام را محترم می شمارند.

*جنبش‌های موفق، همبستگی لازم برای انجام اقدامات جمعی را با ایجاد یک سبک زندگی و فرهنگ داخلی فعال و حمایت‌کننده در میان شرکت‌کنندگان ایجاد می‌کنند. به عبارتی باید تغییرات آزادی بخشی را که در جامعه گسترده تر به دنبال آن است، پیش بینی کند. از طرف دیگر، باید فرصت ‌هایی را ارائه دهد که خارج از جنبش در دسترس نیست. رویدادهای اجتماعی و فرهنگی می توانند اعتماد متقابل لازم برای حفظ کنش جمعی را ایجاد کنند.

*جنبش های موفق سرکوب های احتمالی را نیز پیش بینی می کنند. مانند درگیری با مقامات سیاسی، نیروهای نظامی و اطلاعاتی، مخالفان و دستگیری های دسته جمعی.

* جنبش‌های موفق فرآیندهایی را اجرا می‌کنند که امکان پاسخ ‌های جمعی مؤثر به سرکوب را فراهم می‌کند. مانند عقب ‌نشینی استراتژیک، مقاومت پایدار، رویارویی فعال، و تشدید اعتراضات.

 

 

و با همه این تفاسیر، هیچ تضمینی برای موفقیت نیست زیرا، جنبش های اجتماعی به صورت خودجوش و خارج از چارچوب نهادهای رسمی شکل می گیرند. آنها ذاتا شلوغ و نامرتب هستند.

بسیاری از فعالان این حوزه مانند اندیشمندانی که جنبش ‌های اجتماعی را مطالعه می‌کنند، زمانی به چالش کشیده می شوند که اعتراضات غیرخشونت آمیز به بن بست می رسد، بدون اینکه امتیازی بدست آورده باشد. یا وقتی که واکنش ‌های خشونت ‌آمیز پلیس و یا گروه های مخالف را برانگیزد که هدفشان حفظ وضع نهادی موجود است.

معمولا جنبش های مطلوب هنگام مواجه با سرکوب شدید، عقب نشینی می کنند. اما سرکوب حرکت های اعتراضی اغلب می تواند منجر به شکست جنبش شود، زیرا ممکن است ظرفیت بازسازی قدرت و سر و سامان دادن دوباره خود را نداشته باشد. تلفات انسانی احتمالی، که می تواند در هر دو طرف رخ دهد، در یک لحظه،         می تواند محل اعتراض را به رویدادی پر شور تبدیل کند و توجه را از اهداف سیاسی جنبش دور کند. بنابراین، مکان ‌های اعتراض، هم پرجنب ‌و جوش و هم آسیب ‌پذیر هستند.

جنبش ‌های اجتماعی که تلاش می‌کنند مشکلات اجتماعی «بزرگ» وتناقض های موجود در نظام های دموکراتیک مانند نابرابری ‌های اقتصادی، نژادپرستی و مرد سالاری را بهبود بخشند، فرآیند های بلندمدتی هستند. از این رو، نزاع بین سفیدپوستان راست گرا و فعالان برابری نژادی که سال 2017 در شارلوتزویل رخ داد، باید به عنوان رویداد جدیدی در جنبش طولانی مدت حقوق مدنی که بعد پایان جنگ داخلی آمریکا آغاز شد تلقی شود.

پافشاری- یعنی تعهد درازمدت، گسترش شبکه ها در حین تشکیل و اصلاح ائتلاف ها؛ ارزیابی شکست ها و ابداع استراتژی های نو؛ بهره برداری از فرصت های سیاسی جدید با استفاده از روش های تازه و جذب و هضم نسل های جدید در جنش -کلید تضمین موفقیت های بیشتر است. همانطور که پیشگامان تاریخ اجتماعی نشان داده‌اند، شکست جنبش های«نامطلوب» و پیروزی جنبش های«مطلوب» در گروی عمل به این موارد است.

نویسندگان: گیلدا زورمن*، مایکل شوآرتز**

ترجمه از: معین رضوانی، دانشجوی کارشناسی جامعه شناسی دانشگاه شیراز

متن اصلی: https://b2n.ir/z74567 

 

 

تبلیغ

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
پرتال استانداری خراسان شمالی
بالای صفحه