نشست خبری معاون بهداشت وزارت بهداشت که با عنوان «سلامت روان» برگزار شد، به شکلی شگفتآور خود به نمونهای از نبود همین سلامت بدل شد. رفتار عصبی دکتر علیرضا رئیسی در مواجهه با پرسش حرفهای خبرنگار رکنا، نشان داد که بحران روانی در ساختار مدیریتی کشور، نه پنهان، که آشکار است.
در این نشست رسمی که خبرنگاران به دعوت خود وزارتخانه حضور داشتند، خبرنگار رکنا پرسید: «وزارت بهداشت برای بهبود وضعیت روان جامعه چه کرده است؟»
پرسشی ساده و مستقیم که پاسخ آن میتوانست فرصتی برای توضیح دستاوردها باشد؛ اما معاون وزیر با فریاد گفت: «شما دیگه سؤال نکن! یک الفبچه میخواد منو درگیر کنه! شما میخواید سایتتون دیده بشه!»
این برخورد، نه تنها دور از ادب اداری، بلکه خلاف فلسفهی برگزاری نشستهای خبری است. خبرنگار نمایندهی افکار عمومی است و پرسشگری، جوهرهی حرفهی اوست.
وقتی یک مقام رسمی تاب شنیدن سؤال را ندارد، چگونه میتواند متولی سلامت روان مردمی باشد که زیر فشار روانیِ اقتصادی و اجتماعی زندگی میکنند؟
عذرخواهی یا عذر بدتر از گناه؟
پس از جنجال ویدئوی منتشرشده، دکتر رئیسی در پیامی ویدئویی عذرخواهی کرد. اما در بخشی از همین پیام گفت: «از نظر من اتفاق خاصی رخ نداده.»
این جمله، بهجای فروتنی، نشانهای از بیاهمیتی موضوع از نگاه او بود. در حالی که افکار عمومی انتظار داشت معاون وزیر، با صراحت، خطای خود را بپذیرد و شأن خبرنگار را بازگرداند، او ماجرا را کوچک شمرد و آن را ناشی از «سوءبرداشت» دانست.
در فرهنگ ارتباطات، کوچکشمردن توهین، نوعی توجیه است نه عذرخواهی؛ و در جامعهای که حساسیت نسبت به کرامت رسانهای در حال شکلگیری است، چنین توضیحی بیشتر به «عذر بدتر از گناه» میماند.
سلامت روان از مدیران آغاز میشود
نشست روز گذشته نشان داد که بحران سلامت روان، صرفاً در میان مردم نیست.
جامعهای که مدیرانش در برابر پرسشی ساده، کنترل خود را از دست میدهند، بیش از هر زمان به بازنگری در رفتار سازمانی و آموزشی مدیران نیاز دارد. آموزش «گفتوگو»، «تحمل نقد» و «کنترل هیجان» باید بخشی از فرهنگ اداری کشور باشد، بهویژه برای کسانی که خود مروج سلامت رواناند.
رسانه، تریبون مردم است
خبرنگار برای دکور نشستها دعوت نمیشود. او وظیفه دارد بپرسد، پیگیری کند و پاسخ بخواهد. تحقیر خبرنگار به معنای تحقیر مردم است، چون خبرنگار نمایندهی همان افکار عمومی است که از مسئولان پاسخ میخواهد. وزارتخانهای که رسانه را برنمیتابد، دیر یا زود اعتماد مردم را هم از دست میدهد.
نشست سلامت روان، با همه حاشیههایش، یک پیام روشن داشت: مشکل سلامت روان، فقط در میان مردم نیست؛ گاه از درون اتاقهای مدیران آغاز میشود. تا زمانی که مسئولان به جای «پاسخگویی»، «واکنش» نشان دهند، هیچ طرحی برای بهبود سلامت روان جامعه نتیجه نخواهد داد.
در پایان، شاید لازم باشد بپرسیم: آیا وقت آن نرسیده که وزارت بهداشت، پیش از آموزش سلامت روان به مردم، دورهای کوتاه از «مدیریت خشم» را برای برخی مدیران خود برگزار کند؟