همبستگی ملی؛ فرصتی تاریخی که نباید از دست برود
سرمقاله
در ۱۲ روز پرالتهاب جنگ نابرابر میان ایران، اسرائیل و ایالات متحده، ملت ایران بار دیگر نشان داد که در بزنگاههای تاریخی، قادر است از میان شکافهای اجتماعی و سیاسی، پلی از همبستگی و وحدت بسازد. این جنگ که از ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ با حملات غافلگیرکننده اسرائیل به تأسیسات نظامی و هستهای ایران آغاز شد، نهتنها به فروپاشی اجتماعی مدنظر دشمنان منجر نشد، بلکه به قول کارشناسان، رژیم صهیونیستی را دچار «اشتباه محاسباتی» کرد. برخلاف تصور اسرائیل و آمریکا که گمان میکردند حملات گسترده به تهران و ترور فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای، موجی از ناآرامی داخلی را در ایران رقم خواهد زد، مردم ایران با وحدتی بیسابقه در برابر دشمن خارجی ایستادند. این همبستگی، که ریشه در تاریخ و فرهنگ این سرزمین دارد، نهتنها ضربات سنگینی به دشمن وارد کرد، بلکه فرصتی تاریخی برای ترمیم شکافهای داخلی ایجاد نمود. اما این دستاورد بزرگ، شکننده است و نیازمند هوشمندی و تدبیر حاکمیت برای حفظ و تقویت آن.
همبستگی ملی: معجزهای در دل بحران
جنگ ۱۲ روزه، که با دخالت مستقیم آمریکا و حملات به تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و اصفهان شدت گرفت، صحنهای بود که ایرانیان از هر طیف و سلیقهای، از موافقان نظام تا مخالفان آن، در برابر تهدید خارجی یکپارچه شدند. این وحدت، که به تعبیر برخی رسانهها «در قرنها بیسابقه» بود، ریشه در حس میهندوستی و مقاومت در برابر تجاوز داشت. نیروهای مسلح ایران، با تکیه بر این حمایت مردمی، ضربات غافلگیرانهای به پایگاههای نظامی اسرائیل وارد کردند و به اذعان رسانههای غربی، «افسانه آسیبناپذیری» اسرائیل را در هم شکستند. پاسخ موشکی ایران، که بیش از ۵۰۰ موشک و پهپاد همراه بود، نشان داد که این همبستگی نهتنها روحیهای، بلکه عملیاتی و تعیینکننده بود. این وحدت، آتشبسی را به دنبال داشت که اسرائیل را ناچار به پذیرش آن کرد، در حالی که به دست و پای آمریکا و کشورهای منطقه افتاده بود.
این همبستگی، زخمهای ناشی از شکافهای اجتماعی پس از حوادث ۱۴۰۱ را التیام بخشید. در آن زمان، سختگیریها در حوزه حجاب و اختلافات سیاسی، فاصلهای عمیق میان مردم و حاکمیت و حتی میان خود مردم ایجاد کرده بود. اما جنگ ۱۲ روزه، بهسان کاتالیزوری، این شکاف را در کوتاهترین زمان ممکن ترمیم کرد. به قول محمد قوچانی در گفتوگوی اخیرش در شبکه خبر، «این جنگ نشان داد که وقتی پای منافع ملی در میان باشد، ایرانیان فارغ از اختلافات، یک دل و یک صدا میشوند.» این همبستگی، نهتنها در خیابانهای تهران، بلکه در شهرهایی چون تبریز، شیراز، اصفهان و مشهد، با تجمعات گسترده مردمی در اعتراض به حملات اسرائیل، به نمایش درآمد.
از پیروزی در میدان جنگ روایتها تا ناکامی صداوسیما
در این میان، نقش رسانهها در شکلدهی و تقویت این همبستگی غیرقابل انکار است. پایگاههای خبری و روزنامههای داخلی، بدون بهرهمندی از بودجههای کلان دولتی، نقشی کلیدی در ایجاد فضای میهندوستانه و کاهش اضطراب عمومی ایفا کردند. این رسانهها با انتشار اخبار دقیق، مدیریت شایعات و تقویت اعتماد عمومی، «برتری رسانهای ایران» را در منطقه و جهان به تصویر کشیدند. به عنوان مثال، گزارشهای میدانی از تجمعات مردمی و تحلیلهای واقعبینانه و دیگر نشریات، فضایی یکپارچه و میهندوستانه ایجاد کرد که اختلافات سیاسی را به حاشیه راند.
اما در مقابل، صداوسیمای جمهوری اسلامی، که انتظار میرفت پرچمدار این وحدت ملی باشد، در مواردی به جای تقویت همبستگی، به عاملی برای تضعیف آن تبدیل شد. دعوت از چهرههایی چون حمید رسایی، وحید جلیلی و امثالهم، که گاه با اظهارات تفرقهانگیز مانند تشبیه وطن به «آغل» همراه بود، نهتنها به وحدت ملی آسیب میزد، بلکه اعتماد عمومی به این رسانه را خدشهدار کرد. حمله اسرائیل به ساختمان صداوسیما، که به شهادت چند تن از کارکنان آن منجر شد، نشاندهنده تأثیرگذاری این رسانه در جنگ روایتها بود. با این حال، عملکرد صداوسیما پس از آتشبس، با بازگشت به رویکردهای جناحی و دعوت از چهرههای منفور نزد بخشهایی از جامعه، این دستاورد را به خطر انداخت. همانطور که مردم از شبکههایی چون «ایراناینترنشنال» تنفر دارند، بخشی از جامعه نیز به برنامههای صداوسیما با دیده تردید مینگرند. این بیاعتمادی، زنگ خطری است که باید جدی گرفته شود.
حفظ همبستگی، ضرورتی ملی
جنگ ۱۲ روزه، آزمونی بود که ملت ایران با سربلندی از آن عبور کرد، اما این پیروزی شکننده است.
اگر لایحه عفاف و حجاب، که به لطف شورای عالی امنیت ملی اجرایی نشد، به مرحله اجرا میرسید، آیا امروز شاهد این سطح از همبستگی بودیم؟ این پرسش، هشداری است به تصمیمگیران نظام که سیاستهای تفرقهانگیز میتوانند این سرمایه ملی را به باد دهند. حضور افرادی در رسانه ملی به عنوان کارشناس که در ایام جنگ غایب بودند و اکنون با اظهارات غیرمسئولانه به تریبونها بازمیگردند، میتواند این وحدت را به مخاطره اندازد.
برای حفظ این همبستگی، حاکمیت باید با هوشمندی و شجاعت عمل کند. اصلاح رویکرد صداوسیما، بازنگری در سیاستهای فرهنگی و اجتماعی، و پرهیز از دعوت از چهرههای تفرقهانگیز، گامهای اولیهای هستند که میتوانند اعتماد عمومی را بازسازی کنند. رسانه ملی باید به جای تبدیل شدن به «صداوسیمای میلی»، به تریبونی برای همه ایرانیان بدل شود. تقویت رسانههای مستقل و حمایت از روزنامهنگاری حرفهای، که در جنگ ۱۲ روزه نشان داد میتواند بدون بودجههای کلان کارهای بزرگی انجام دهد، نیز ضروری است.
فرصتی که نباید سوخت
جنگ ۱۲ روزه، نهتنها افسانه قدرت اسرائیل را در هم شکست، بلکه نشان داد که ملت ایران در برابر تهدیدات خارجی، قادر به خلق معجزهای از جنس وحدت است. این همبستگی، سرمایهای است که میتواند ایران را در برابر چالشهای آینده بیمه کند، به شرطی که حاکمیت با هوشمندی و تدبیر از آن پاسداری کند. اکنون زمان آن است که نظام، با درس گرفتن از این تجربه تاریخی، شکافهای باقیمانده را ترمیم کند، به صدای مردم گوش دهد و رسانه ملی را به جایگاهی بازگرداند که شایسته این ملت بزرگ است. اگر این فرصت از دست برود، شاید ترمیم دوباره چنین وحدتی، سالها زمان ببرد.