ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
اطلاع رسانی

با توجه به افزایش هزینه‌های تولید روزنامه در چند ماهِ اخیر، و تلاش ما در راستای ادامه انتشار روزنامه «اترک» به‌روال معمول و حفظِ کیفیت و تیراژ روزنامه، ناگزیر به حذفِ امکان بازدید رایگان سایت و به‌تبع آن فروشِ آنلاین مطالب از طریق سایت هستیم. بنابر وضعیتِ اقتصادی اخیر، خاصه گرانی و نبودِ کاغذ موردنیاز برای انتشار روزنامه، در صورتی‌ که متقاضیِ بازدید از سایت روزنامه هستید و جهتِ یاری به امر فرهنگی و امکان ادامه انتشار روزنامه در این مسیر نیز ما را همراهی کنید.

چانچه تا اکنون عضو سایت نیستید، بر روی گزینه ثبت نام کلیک کنید.

چنانچه قبلا ثبت نام کرده‌اید، بر روی گزینه ورود به سایت کلیک کنید.

خبرهای روز

جنبش خشن و متحجر منطقه را چگونه باید مهار کرد؟

یادداشت - رحمانی

     از زمان روی کار آمدن طالبان در افغانستان، شاهد چند درگیری مرزی با همسایگان و به ویژه ایران هستیم ولی عده ای با شناخت ناقص و معیوب خود از ذات این گروه متحجر و متعصب، سعی در تطهیر این گروه و مطرح کردن آن به عنوان جنبش اصیل منطقه ای داشتند و امروزه فهمیدیم چقدر توهم وحشتناکی بر ذهن و تحلیل سطحی برخی مسئولان کشور حاکم است تا جایی که حتی یکی از نمایندگان جبهه پایداری در مجلس، از این جنبش به نیکی یاد کرد و گفت این رژیم با گذشته اش فرق کرده است!

     در این مقاله به بررسی راه حل های مقابله با این رژیم متعصب و ضدشیعی می پردازیم. در طول تاریخ معاصر، افغانستان به مثابه دولت حائل همواره تحت نفوذ دولت های خارجی بوده و هر یک از این دولت ها اهداف خاصی را برای نفوذ خود دنبال کرده و می کنند. طالبان نیز در اوایل روی کار آمدن در افغانستان، برای جلب حمایت ایران اقداماتی مثل اجازه دادن به شیعیان برای برگزاری مراسم عزاداری عاشورا در افغانستان را انجام دادند اما همه ما می دانیم با توجه به ماهیت سلفی و دشمنی با شیعیان در گروه طالبان، این مسائل موقتی هستند و گذشت زمان نیز این مسئله را در مدت کوتاهی اثبات کرد.

     نیروهای طالبان، پیشرفت خود را مدیون سه عامل پول، سلاح و ایدئولوژی می دانند پس با کاهش یا توقف هر یک از منابع مالی و لجستیکی، عمر طالبان نیز با وجود ادعاهای ایدئولوژیکی به سر می آید. یکی از کشورهایی که می تواند در این ضعیف شدن طالبان نقش خوبی داشته باشد کشور پاکستان است. در حقیقت انگیزه های حمایت پاکستان از طالبان در دو بُعد اقتصادی و سیاسی خلاصه می شود. از منظر اقتصادی، سقوط اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوری های جدید، افغانستان را به یک گذرگاه معتبر برای روابط بازرگانی به آسیای مرکزی در دهه 1990م. تبدیل کرد. از جهت سیاسی، حمایت از پشتون های ساکن در ایالت سرحدات در ارتباط با پشتونستان مستقل نیز بعنوان اهرم فشار بر افغانستان، مؤثر بوده است. پاکستان در طول دهه 70ش. با حمایت از «گلبدین حکمتیار» و پس از آن طالبان، اندیشه های قومی و آرزوهای تاریخی خود را در صحنه افغانستان پیش برد که در هر دو مرحله، بی ثباتی و ناامنی افغانستان را دو چندان کرد(جوادی ارجمند، 1379).

     پاکستان و افغانستان باوجود پیوندهای عمیق نژادی و فرهنگی، همواره تاریخی پرتنش داشته اند که دلیل عمده آن، اختلافات ارضی میان دو کشور و داعیه ارضی پاکستان نسبت به افغانستان است و نشانه پایدار این اختلاف، خط دیورند است. از طرفی این اختلاف، ریشه در ماجرای قومیت دارد و نماد آن مسئله پشتونستان است که سبب شده از همان ابتدا افغانستان نسبت به سیاست های پاکستان نگرشی منفی پیدا کند. خط مرزی دیورند که در سال 1893م. بین بریتانیای آن روز که هند را در استعمار خود داشت توسط امیر عبدالرحمن خان، پادشاه افغانستان امضا شد در هیچ مقطعی از تاریخ مورد قبول افغان ها قرار نگرفته است. آمریکا نیز یکی از استراتژی هایش در افغانستان این است که قدرت های معارض (ایران، روسیه و چین) را مهار کند.

     پس از خروج اتحاد شوروی، اختلاف این دو همسایه را در چرخه ای برگشت ناپذیر از کشمکش قرار داد زیرا سبب شد دولت مجاهدان روز به روز ضعیف تر شده و بجای آن گروه طالبان که از سوی برخی از اعراب به همراه پاکستان و آمریکا حمایت می شدند رشد و گسترش بیشتری پیدا کنند.

     کالبد شکافی طالبان بیانگر این است که ستون فقرات نیروهای این گروه را سه گروه تشکیل می دهند: 1-همان سلفی ها هستند که در مواقعی به آنان وهابی نیز می گویند و پایگاه شان ولایت کنرا است و فعالیت شان مدیون پشتیبانی های رژیم سعودی می باشد که با توجه به بهبود نسبی در روابط ایران و عربستان می توان از عربستان برای فشار بر این گروه متحجر در ازای حملات کمتر حوثی های یمن به عربستان استفاده کرد. 2- مولوی های تندرو هستند که که با خط دهی تشکیلاتی و ایدئولوژیک مؤسسان طالبان به این گروه پیوند خورده اند و در ارتباط با طالبان در سراسر افغانستان شبکه ارتباطی زیادی دارند و در مناطق جنوبی نفوذ زیادی دارند ولی در جنوب شرق افغانستان که سران قبایل اقتدار زیادی دارند چندان قدرتی ندارند. 3- گروه صوفیان هستند با اینکه اینان در جهاد علیه اشغال شوروی فعالیت داشتند ولی امروزه نقش زیادی ندارند و دلیل آن نیز بسته شدن مدارس آنان و مهاجرت دسته جمعی آنان به پاکستان در 20 سال گذشته است.

     قطر نیز بازیگر دیگری است که سالها میزبان دفتر سیاسی طالبان بوده و نقش اساسی را در تسهیل دیپلماسی ایالات متحده و طالبان ایفا کرده است. نفوذ زیاد قطر در افغانستان باعث امتیاز گیری از ایران در در امور جهان عرب خواهد شد. متحد نزدیک قطر یعنی ترکیه نیز می تواند از این وضعیت به نفع خود استفاده کند از جمله در تأمین امنیت فرودگاه کابل و همچنین همکاری اقتصادی با رژیم جدید و گسترش نفوذ ترکیه در قفقاز جنوبی می تواند شرایطی را ایجاد کند که طی آن ایران عملا از نظر استراتژیک در محاصره رقیب منطقه ای خود قرار گیرد. همچنین احتمال اتحاد بین طالبان و داعش و القاعده بین المللی باعث می شود ایران در مرزهای شرقی خود با بزرگترین موج تهدیدات تروریستی روبرو شود.

     در عرصه مشروعیت سیاسی و مقبولیت بین المللی از سوی اعضای سازمان ملل متحد و همسایگانش، تا زمان اثبات همکاری با دیگر دولت ها در مبارزه با گروه های تروریستی مثل داعش و نیز رعایت هنجارهایی مثل حفظ حقوق بشر و زنان و تشکیل حکومتی فراگیر از سوی جامعه بین المللی بویژه دوَل غربی شناسایی نخواهد شد. این سازمان از سال 2001 تا 2011م. در فهرست گروه های تروریستی شورای امنیت قرار داشت و از 2011 ببعد از لیست گروههای تروریستی خارج شد اما کماکان نام بسیاری از مقامات عالی طالبان در «فهرست یکپارچه شورای امنیت سازمان ملل متحد» قرار دارد.

     در عرصه قدرت نرم نیز می توان به این موارد اشاره کرد:

 

 

در زمینه قومیت ها نیز افغانستان شامل اقوام مختلفی است که باید برای کنترل و مشغول کردن طالبان با مسائل داخلی اش از آنها نیز استفاده کرد:

 

     در عرصه نظامی نیز می توان به رزمایش های مشترک با پاکستان با هدف اعلامی مقابله با تروریسم و در اصل با هدف مقابله با تهدید مشترک طالبان پرداخت. رزمایش های موشکی و استفاده از تسلیحات غیرمتعارف مثل بمب الکترومغناطیس در این راستا در مواقعی که تنش ها افزایش می یابد می تواند به کمتر شدن تنش ها کمک کند وگرنه این گروه پس از تسلط سریع و بدون مقاومت ارتش افغانستان و خروج حساب شده و بابرنامه نیروهای ائتلاف که بعضی از مسئولین ساده لوح ما آن را بی برنامه و آشفته می دانستن فکر می کنند می توانند با همین سرعت دیگر کشورهای همسایه را نیز تصرف کنند و چهره زشت و خشن و بیابانی ایدئولوژی خود را در کشورهای دیگر نیز پیاده کنند. امروزه پس از خروج آمریکا و نیروهای ائتلاف از افغانستان، به این نکته پی می بریم که این خروج با جا گذاشتن بسیاری از ادوات نظامی در اصل در راستای هدف سیاست خارجی آمریکا در منطقه یعنی مهار کشورهای معارض(ایران، روسیه و چین) بوده است تا ایران را از چند جهت مشغول تنش با همسایگان کند. هر چند هدف اصلی کشورها باید حفظ صلح و امنیت منطقه باشد اما گاهی باید با نشان دادن قدرت خود به متجاوزانی که چشم طمع به خاک کشورهای همسایه خود دارند به آنها خاطر نشان کنیم حفظ صلح از راه اقتدار بدست آمده و با اقتدار نیز دوام خواهد داشت.

تبلیغ

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
تبلیغ پرتال استانداری خراسان شمالی
بالای صفحه