اتفاقات اخیر در کشور ما نشان داد رسانه های داخلی در مواجهه با بحران ها مظلوم هستند و این مظلوم بودن رسانه های داخل باعث از بین رفتن مرجعیت آن ها و سوق پیدا کردن مردم به سمت رسانه های خارج میشود.
امروزه کمتر بحران اجتماعی وجود دارد که رسانه ها در ایجاد یا کنترل آن نقش نداشته باشند. بحران طی فرایند خاصی از حد کم و نامرئی شروع و روز به روز بر حجم آن افزوده می شود، سپس در مقطع زمانی در شکل بحران مرئی، تجلی پیدا می کند. در این مرحله است که غیر متخصصین نیز می توانند شرایط بحرانی را درک نمایند، اما رسانه های همگانی به علت نوع تخصص خود، می باید فرآیند و روند شکل گیری بحران را پیش تر از دیگران تشخیص دهند. در زمان بحران ممکن است خود رسانه ها نیز در درون ساختار خود با نوعی بحران مواجه شوند. در شرایط بحرانی تقسیم مسئولیت های سابق رسانه کارایی خود را از دست می دهد، معمولا مدیران و عوامل نظم دهنده خود به عامل بی نظمی تبدیل می شوند. (سواد رسانه ای و مدیریت بحران)
در ناآرامی ها و اتفاقات اخیر در کشور رسانه های داخل که به نوعی از پوشش بحران به وجود آمده منع شدند و در نهایت نتجه این شد تا بسیاری از مردم برای پیگیری اخبار این فضای به وجود آمده به سمت رسانه های معاند سوق پیدا کنند.
رسانههای داخلی مرجعیت خود را از دست دادهاند
محمد مهدی رحمانیان صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامه شرق در گفتوگو با انصاف نیوز بیان داشت: رسانههای داخلی مرجعیت خود را از دست دادهاند.
میان رسانهها و صاحبان قدرت از هر دو طرف یک بیاعتمادی وجود دارد؛ این بیاعتمادی فاصلهای ایجاد کرده که بهنظر من تا مدتها پر نخواهد شد. مهمترین محصول این عدم اعتماد این بوده که مرجعیت از رسانههای داخلی گرفته شده و به رسانههای خارج از کشور داده شده است. اگر رسانههای فارسیزبان را رصد کرده باشید حتما دیدهاید که در بزنگاههای کشور مثل همین حادثهی اخیر چه جولانی میدهند. بخش عظیمی از آن هم پروپاگاندا و خلاف واقع بود.
رسانههای داخلی مرجعیت خود را از دست دادهاند و مردم هم اعتمادشان را نسبت به صداقت رسانههای داخلی از دست دادهاند بنابراین به رسانههای بیرون از مرزها گرایش پیدا میکنند. فرزند نامیمون عدم اعتماد بین صاحبان قدرت و رسانههای داخلی همین بود که مرجعیت از رسانههای داخلی گرفته شد و به رسانههای بیرون از مرز داده شد. این مسئلهای است که حاکمیت باید به آن فکر کند و آن را حل کند.
رسانهها اصلا آزادی بیان تمام حقیت را ندارند. البته که من معتقد نیستم که تمام واقعیت در رابطه با هر موضوعی باید گفته شود؛ مهمترین مسئلهای که وجود دارد این است که یک رسانه نباید به مردم و مخاطب دروغ بگوید. طبیعی است که تمام ابعاد یک حادثه را نمیتوان گفت و بستگی به موضوع آن دارد. صد البته که در این موضوع اخیر اتفاقا بحثی نبود که نشود گفت. اگر روز اول خود پلیس پیشقدم میشد، اطلاعرسانی میکرد، ماموری که خطا کرده بود با او برخورد میشد و عذرخواهی میکرد بهنظر من موضوع به راحتی قابل حل کردن بود ولی این کار را نکرد و اتفاقات بعد افتاد.
بنابراین من فکر میکنم رسالت اصلی رسانهها این است که حقیقت را بگویند؛ یک رسانه حق دروغگویی ندارد اما میتواند بنابر مصالح بزرگتری تمام حقیقت را نگوید. سرمایهی اصلی رسانه اعتماد مخاطبانش است و اعتماد هم از صداقت میآید؛ یک دروغ میتواند تمام اعتماد مخاطب را از بین ببرد.
رسانههای ما عمدتا تحت نظارت کسانی هستند که غیرکارشناساند و اشرافی به این حوزه ندارند و همین باعث میشود مطالبات و دستوراتشان غیرواقع بینانه و خارج از قاعده باشد. بهتر است همهی این دستگاههای موازی که اتفاقا همه خود را محق برای نظارت بر رسانه میدانند یککاسه شوند و از این موازیکاری خارج شوند.
نگاه نظارتی که هست رسانهها را به رکود میکشاند و به جای اینکه رسانه فعال مایشا باشد خود رسانه نیز ناظر میشود و دیگر هیچ اثری در کنش و واکنشهایی که در روابط اتفاق میافتد نخواهد داشت.
عذر میخواهیم بابت آنچه به عنوان خبر نتوانستیم منتشر کنیم
علی اصغر شفیعیان، سردبیر انصاف نیوز هم در گفت و گویی عنوان داشت: عذر میخواهیم بابت آنچه به عنوان خبر نتوانستیم منتشر کنیم
نمیدانم طنز «ممیزی» را دیدهاید یا نه. اگر دیدهاید قاعدتا میخندید. ما رسانهها این وضعیت را زندگی کردهایم. با این دست فرمان، تقریبا صد درصد مرجعیت خبری به آن سوی آبها یعنی امثال ایران اینترنشنال میرسد که با سیاستهای اشتباه داخلی برای رسانهها، فاتح میدان رسانه شدند!
این روزها با حجمی از محدودیتها از چند جا و حتی تهدید و تذکر مواجهیم؛ متاسفانه سالهاست روال شده. مگر رسانهها کودکاند؟ طبق قانون تنها «مصوبهی شعام» قابل ابلاغ به رسانههاست نه نظرات شفاهی افراد یا دبیرخانه. نتیجهی این مسیر، بی اعتمادی به رسانههای داخلی شده؛ آیا جوابگویند؟
داخل پرانتز این را بگویم که سیاستهای دبیرخانهی شعام در این سالها را اشتباه میدانم. بارها هم گفتهام. دوستان رسانهای در جریان هستند. متاسفانه آن طور که از شواهد برمیآید، تا برجام حل نشود هیچ تغییری هم در آنجا رخ نخواهد داد. پس آنجا با ثبات است تا وقتی برجام محقق نشود!
ما به نوبهی خودمان از مردم عذرخواهی میکنیم. کسانی باور دارند که تنها راه آرام کردن یا بهاصطلاح جمع کردن خیابان، همین اردوکشی خیابانی رسمی توسط یک جریان و اغتشاشگر خواندن دیگران است. حرف مردم معترض را باید شنید وگرنه بدیهی است که فضا رادیکال میشود و بستر سوءاستفاده خواهد شد.
عذر میخواهیم بابت آنچه به عنوان خبر نتوانستیم منتشر کنیم، عذر میخواهیم که در همین چند روز یک گزارش، دو پست تلگرامی و حتی یک پست نوحه خوانی را از اینستاگرام انصاف حذف کردیم. این کارها کاملا غیرحرفهای است، ضمن این که غیراخلاقی و حتی خلاف قانون است ولی شد. ببخشید.
اگر شمای مخاطب از ما میرنجید خودمان هم در رنجیم. تلاش میکنیم روزی بتوان ایران را به روایت رسانههای داخلی تصویر کرد، نه رسانههای خارج کشور. تا آن روز: ۱. اگر یک سوی ماجرا را نتوان منتشر کرد طرف دیگر را هم منتشر نخواهیم کرد. ۲. دروغ نمیگوییم حتی اگر نتوان همهی واقعیت را گفت.
رسانه در هر بحرانی بايد در میدان حضور داشته باشد
محمدجواد روح، سردبیر روزنامهی هممیهن و یکی از کارشناسان رسانه هم در گفت و گویی در رابطه با اتفاقات اخیر اعتقاد دارد رسانه در هر بحرانی بايد در میدان حضور داشته باشد.
اطلاعرسانی در زمان بحران دو بحث وجود دارد. یکی بحث اطلاعرسانی و دیگری تحلیل و تفسیر که موضعگیری رسانه است. در مورد اطلاعرسانی، رسانه باید آنچه را در صحنهی بحران دریافت میکند، به همراه اطلاعات و مصاحبههای تکمیلی از طرفهای مختلف ماجرا بهشکلی واقعی و بیطرفانه منعکس کند. بنابراین، رسانهها در حوزه اطلاعرسانی باید رویداد بحرانی را کامل پوشش دهند و اخبار مستند و مستدل به مخاطب ارائه دهند.
اما درباره اثرگذاری روی جامعه (چه به شکل دعوت به خویشتنداری هر دو طرف باشد و چه اینکه بخواهد باعث عصبانیت یا تحریک جامعه شود)؛ مساله دیگری است که به حوزهی کار خبرنگار مربوط نیست؛ بلکه حوزهی کار مدیریت و سردبیری و سیاستگذاری روزنامه است که در قالب سرمقاله یا یادداشت اشخاصی که حرفشان در جامعه شنیده میشود، فضای جامعه را به سمت آرامش ببرند یا در قبال روند بحران، تحلیل و موضعگیری کنند. بنابراین، برخلاف توقعی که برخی نهادهای مسئول از خبرنگاران و رسانهها دارند، در وجه اطلاعرسانی رویداد باید یا نبایدی وجود ندارد و تنها معیار در اطلاعرسانی مستند بودن، صداقت و جامعیت گزارشی است که منتشر میشود.
در سطح شبکههای ماهوارهای هم، برخی از آنها سعی در اطلاعرسانی نسبتا حرفهای دارند که البته آنها هم جهتگیریهای خاص خود را دارند. اما رویکرد و سیاستگذاری برخی شبکهها صرفا سیاسی و تبلیغاتی است و بهیکمعنا، آنها اصلا رسانه نیستند و فقط به دنبال تندکردن فضا و تحریف واقعیات هستند. متاسفانه، در چند سال اخیر این طیف از رسانههای خارج از کشور قدرت بیشتری گرفتهاند و پرمخاطب شدهاند که بخش مهمی از آن، نتیجه شرایط داخلی کشور و به حاشیه رفتن گفتمانها و راهبردهای میانه است و بخشی هم، ناشی از تقویت جریانهای راست افراطی در اروپا و آمریکا و مخصوصا دوران دولت ترامپ و نیز حمایتهای مالی برخی کشورهای منطقه از این شبکههاست.
در نتیجه این مجموعه شرایط، عجیب نیست که نسلهای جوانتر جامعه ایران که امیدی به بهبود شرایط و تغییر روند زندگی خود چه از بعد اقتصادی و چه بعد فشارهای اجتماعی و سیاسی ندارند، تحت تاثیر چنین شبکههایی قرار میگیرند و بسیار کمتر از نسلهای قبل گوشی برای شنیدن هشدارها و حرفهای جامعهشناسان، سیاستمداران و روشنفکران دارند؛ نتیجه چنین روندی هم طبعا میشود جنبشهای کور و پرهزینهای که الان شکل گرفته است.
اصولا، رسانههای مهم خارج از کشور در بستری شکل گرفتند که بهویژه پس از سال ۱۳۸۸ بهتدریج، بستر فعالیتهای مسالمتآمیز برای تغییر و بهبود شرایط کشور به بنبست برخورد و این وضعیت از سال ۱۳۹۸ بهبعد، بیش از پیش تشدید شد و گفتمان براندازی صدایی بلندتر در رسانههای خارج و مخاطبانی بیشتر در داخل پیدا کرد.
رسانه در هر بحرانی بايد در میدان حضور داشته باشد؛ ولی طبيعتا جنس بحرانها متفاوت است. در بحرانهای سیاسی تعارضهایی وجود دارد که طبعا در بحران ناشی از حوادث طبیعی یا غیرطبیعی وجود ندارد. ما در زلزله نمیبینیم كه خبرنگاری احضار شود برای اينكه چرا اخبار زلزله را پوشش داده؟! اما در مورد یک تجمع یا حرکت اعتراضی، این موارد را میبینیم. چنین برخوردی، ناشی از تفکر و رویکردی است که میگوید رسانه باید ابزار تبلیغاتی سیستم باشد و همهچیز را باید آنطور ببیند که آنها میبینند. درحالیکه رسانه باید نگاه صادقانه، بیطرفانه و جامع خود را در گزارش داشته باشد.
رسانه ها به دلیل توانایی در جذب انبوه مخاطبین و شکل دادن به افکار عمومی نقش قابل ملاحظه ای در بحران ها ایفا می کنند. بدیهی است که درک نقش رسانه ها صرفا محدود به شناخت کارکرد آنها نیست بلکه نیازمند شناخت و ارزیابی شرایط کلی اجتماعی، عوامل و افراد دخیل در این ارتباط و چگونگی عملکرد هریک از این نهادها و یا عوامل تأثیرگذار و دخالت کننده است. مجموعه این عوامل می تواند وضعیت بحرانی را به سمت ثبات و صلح و آرامش سوق دهد و یا برعکس منجر به وخیم شدن وضعیت بحرانی شود و ترس ناشی از اخبار و مطالب منتشر شده از سوی رسانه بر شدت گرفتن اوضاع بحرانی منجر شود. از این رو نباید این ابزار قدرتمند را به فراموشی سپرد.