ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
اطلاع رسانی

با توجه به افزایش هزینه‌های تولید روزنامه در چند ماهِ اخیر، و تلاش ما در راستای ادامه انتشار روزنامه «اترک» به‌روال معمول و حفظِ کیفیت و تیراژ روزنامه، ناگزیر به حذفِ امکان بازدید رایگان سایت و به‌تبع آن فروشِ آنلاین مطالب از طریق سایت هستیم. بنابر وضعیتِ اقتصادی اخیر، خاصه گرانی و نبودِ کاغذ موردنیاز برای انتشار روزنامه، در صورتی‌ که متقاضیِ بازدید از سایت روزنامه هستید و جهتِ یاری به امر فرهنگی و امکان ادامه انتشار روزنامه در این مسیر نیز ما را همراهی کنید.

چانچه تا اکنون عضو سایت نیستید، بر روی گزینه ثبت نام کلیک کنید.

چنانچه قبلا ثبت نام کرده‌اید، بر روی گزینه ورود به سایت کلیک کنید.

خبرهای روز

ماماها و قابله‌های روزگاران گذشته

یادداشت – احسان حصاری مقدم

در یکی از محلات قدیمی بجنورد، هنگامی که«حورا گَلِن» زیر سایه‌ی درختان عنّاب و توت، دایره زنان برای کودکان ترانه‌خوانی می‌کرد، همان لحظات، «باجی‌گُل»مادربزرگ مهربانی که نقش حکیم محله را داشت، انگشتِ شست آغشته به خاکستر تازه‌ی اجاق را به دهان کودکی فرو می‌برد تا لوزه‌‌اش را بترکاند

مُشتی خوراکی هم می‌داد تا کمتر گریه کرده و درد گلو را به فراموشی بسپارد.

از قرن‌ها پیش، زنان دنیا دیده و خردمندی در هر کوی و برزنی، بسان حکیمی کارآزموده و توانمند در خدمت همنوعان خود بودند.
از جمله‌ی این بانوان نوعدوست،«ماما» یا «قابله‌ها» بودند که در روزهای نبود تکنولوژی پزشکی، تنها با تکیه بر دانش تجربی و مهارت خود، در لحظه‌‌‌ی به دنیا آمدن کودکان حاضر می‌شدند.

نقشی تاثیرگذار و پر رنگ در جغرافیای انسانی که هرگز قابل انکار نیست.
شهرمان بجنورد، از سده‌های پیش، پذیرای زنان جهان‌دیده‌ای بوده که کمر خدمت به مادرانی می‌بستند تا نوزاد خود را به سلامت در آغوش گیرند.

روزهایی که تنها با تکیه بر تجربه‌ی طبابت محلی و نتیجه‌ی برآمده از مصرف آن‌ها، داروی گیاهی تجویز می‌کردند.
«
شیرخِشت تَرنجَبین»، از کارآمدترین نوع سفارش‌هایی بود که تا مدتی به نوزادان می‌خوراندند.

ماماها، هم‌چون مادری مهربان، از آغازین روزهای شکل‌گیری نوزاد، از مادر و کودک مراقبت می‌کردند.

با نگاه به رخسار و قامت مادر، تا حدودی به جنسیت نوزاد هم پی می‌بردند و با گفتن این عبارت، خبری مسرت بخش و مژده‌ی مادر شدن را می‌دادند: قِزِم جان، سَن اِکّه جان لِیَنگ(دخترجان، تو باردار هستی) 
 
زنانی که طی ۷ تا ۹ ماه مراقبت از مادر، چشمداشت چندانی برای گرفتن حق‌الزحمه‌ی خود هم نداشتند.

یکی از کارهای خطیر درشکه‌چی‌ها در آن روزها، راندن در کوچه‌های پر برف و باریک و تاریک برای بردن ماما بر سر مادری بود که کودکش، قصد به دنیا آمدن در نیمه شبان را داشت.

دورانی طولانی در شب‌هایی سرد  در کوچه‌باغ‌های این شهر برای ماماها و گام برداشتن همپای مرد نگرانی که بیصبرانه در انتظار به دنیا آمدن فرزند خود بود.

نقش ماماها و قابله‌ها از قرن‌ها پیش در درجه‌ای از اهمیت قرار داشته است که «منوچهری دامغانی» در قرن پنجم هجری قمری، چنین بیتی به یادگار گذاشته است:

«همه را زاد به یکدفعه نه پیشی نه پسی 
نه ورا قابله‌ای بود و نه فریادرسی»

با این که اواخر دهه‌ی چهل و حدود سال1347 زایشگاه بجنورد در خیابان«شیروخورشید»راه‌اندازی شد، اما ماماها هم‌چنان مورد اعتماد بسیاری از خانواد‌ه‌ها در بجنورد و روستاهای اطراف بودند.

زیرا به تجربه‌ی طولانی آن‌ها در به دنیا آوردن نوزادان خود‌، باوری چندین ساله داشتند.
روزگارانی که شغل مامایی، به طور معمول، از مادر به یک یا دو دختر از خانواده‌اش می‌رسید.

دوران پر از اضطراب روزهای پایانی بارداری، همراه با شادمانی به دنیا آمدن نوزادی که در کنار مادرش، زندگی تازه‌ای را آغاز می‌کردند.

شهر بجنورد و روستاهایش، چهره‌ی خسته و تکیده‌ی ماماهای بسیاری را از صدها سال پیش به خود دیده است که هر یک را با نام نیای مادری و یا پدری‌شان می‌شناختند.

از آخرین سال‌های دوره‌ی حکومت قاجار، زنی در این شهر به طبابت محلی و شغل مامایی روی آورد که بعدها لقب متفاوتی به خود گرفت.
«
ماماپهلوی»با اصالتی نیشابوری، عنوان مادربزرگ مهربان و با تجربه‌ای بود که چند دهه از عمر ارزشمند خود را برای سلامت و به دنیا آوردن بدون خطر برای مادران و نوزادانشان وقف کرد.

مهربان زنی که در حین صحبت با مخاطبانش به زیبایی تمام، کلماتی از فارسی و ترکی را همزمان به کار می‌برد و برای امید به مادر شدن به نوعروسان نومید، دلداری‌شان می‌داد

«بستن پیشانی مادر» و «قنداق کردن نوزاد»، از اولین آموزش‌هایی بود که ماماها به مادران کم تجربه می‌دادند.

از زیباترین خصلت‌های به یادگار مانده از زنده‌یاد ماماپهلوی و بقیه‌ی ماماها و قابله‌ها در بجنورد، مناعت طبع آن‌ها بود.

زیرا از آغازین روزهای مادر شدن یک زن، اوضاع مالی خانواده را متوجه می‌شدند و روز دهم که پایان همراهی ماما با مادر و کودک بود، برابر رسمی قدیمی، تعدادی از همسایگان و خویشاوندان را دعوت کرده و با غذاهایی مانند:«آبگوشت»، «قاب‌لِه»و«پلوخورشت» از میهمانان پذیرایی می‌کردند.

سفارش اکید ماماها به پختن
آش«مَستووَه» و دیگر آش‌ها برای نهار روز دهم به جای غذاهایی بود که تا هزینه‌ی کمتری را خانواده‌ها متقبل شوند.

هر چند خانواده‌های متمول‌‌، دهمین روزِ به دنیا آمدن نوزاد را بسیار مفصل برگزار کرده و برای صاحب حمام و مجموعه‌ی کارگران آن‌جا هم غذا می‌بردند.

تلاش شبانه‌روزی ماماپهلوی و همکارانش بر کسی پوشیده نبود.
زیرا ایشان و چند مامای دیگر، از بام تا شام، برای کمک به مادران باردار، از هیچ کوششی دریغ نداشتند.

به همین سبب، یکی از همشهریان نوعدوست و نیکوکار، درشکه‌ای خریده و همراه با سورچی، برای رفت و آمد ماماپهلوی در سطح شهر و روستاهای اطراف، آن را در اختیار ایشان می‌گذارند.

در یک دوره‌ی تاریخی صدساله، نزدیک به 15خانم ماما در بجنورد کار مامایی و مراقبت از مادران باردار را به عهده داشتند.
روزگارانی که نشانه‌ای از پزشکان تحصل‌کرده در حوزه‌ی زنان و زایمان در این شهر دیده نمی‌شد.

پی‌نوشت:
-
براساس یک روایت قدیمی، لقب«ماماپهلوی(1272-1338)» به خاطر نجات از مرگ حتمی همسر یکی از امرای دولتی در اولین سال‌های حکومت پهلوی که از تهران به بجنورد آمده بودند، به ایشان داده شده است.
به دنیا آوردن نوزاد و سلامت مادر پس از زایمان، سبب گرفتن این عنوان شد که شهروندان بجنوردی، هم‌چنان فرزندان ایشان را هم با لقب«ماماپهلوی» می‌شناسند
-
پس از درگذشت ماماپهلوی، دو تن از دختران ایشان تا دهه‌ی هشتاد در بجنورد و سومین دخترشان در شهرستان اسفراین، کار مامایی و خدمت به همشهریان خود و روستاهای نزدیک را انجام دادند.

یاد و نام همه‌ی ماماها گرامی

 

 

تبلیغ

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
پرتال استانداری خراسان شمالی
بالای صفحه