خراسان شمالی به سن قانونی رسید اکنون میتواند گواهینامه رانندگی اخذ کند و از لحاظ اقتصادی و مدیریت زندگی خودش مستقل و روی پای خودش بایستد به قول قدیمیا الان دستش توی جیب خودش باید باشه! حالا اینطور شده یا نه نمیدونم اما خیلی میشنوم که هنوز به این جوان رشید هجده ساله میگن نوپا و به قول خودمون شیرخواره و خب ناخواسته اعتماد به نفس و روحیه تعالی را از این جوانی که باید جویای نام و نشان و آینده ساز این مملکت باشد گرفتند.
خراسان شمالی مربیان زیادی را در دوران تولد تا سن قانونی خودش به چشم دید با سبک و سیاق مختلف و متنوع و گاهی هم متعارض با مربی قبلی یا بعدی.
آری امروز با پدیدهای مواجه شدهایم به نام؛
سندرم تغییر مکرر یا Repetitive Change Syndrome
گاهی اوقات این نوع تغییرات به نفع استان و آن مجموعه بوده و لازم است، اما مشکل زمانی سر باز میکند که میزان این تغییرات بیش از اندازه، دردناک و تخریب کننده ثبات در محیط شود. در این زمان میتوان گفت سندرم تغییر مکرر بروز کرده است وقتی مجموعهها به سندرم تغییر مکرر دچار میشوند، بیش از توان معقول نیروهای خود در پذیرش تغییر، اقدام به بمباران تغییرات میکنند و در نهایت، تقریباً هیچ یک از این تغییرات به ثمر نخواهد نشست و یا به صورت ناقص اجرا خواهند شد بعبارتی هرکسی سنگی بزرگ برداشت و نشانه هم بی نشانه.
فرسایش دغدغه مندان، گروههای توسعه گرا و نخبگان اجتماع از اصلیترین پیامدهای سندرم تغییر مکرر خواهد بود تغییرات بسیار در نهایت به بدبینی و انزوای این اقشار خواهد انجامید. در این شرایط، تغییرات تا مرزی پیش میرود که دیگر حتی عوام جامعه توان تحمل آن را ندارند و سیر تغییرات آنقدر سریع خواهد بود که میتوان آن را به نوعی طنز تلخ تشبیه کرد.
برای جلوگیری از بروز سندرم تغییر مکرر چه میزان تصمیمات کلان و چه میزان افراد آن مجموعه تأثیر دارند؟ آیا خاستگاه این معضل ریشه در عدم آموزش این استان 18 ساله و ساکنینش در نوع مطالبه گری دارد؟ یا عمیقتر اینکه نمیدانسته چه باید بخواهد و طلب کند؟
نگاهی به کارنامه استانداران خراسان شمالی از ابتدای تأسیس استان تاکنون بیانگر این موضوع است که عدم ثبات در مدیریت استان و نداشتن برنامه جامع و تصمیمات جزیرهای مهمترین مشکل استان خراسان شمالی است.
میانگین عمر کاری استانداران خراسان شمالی حدود 2 سال بوده و همین موضوع باعث شده هیچ مدیری نتواند برای پیشرفت استان برنامهای جامع را طراحی کند چه برسد به اینکه آن را نظارت و پایش کند.
محسن نریمان نخستین سکاندار و مربی؛ یکی از توانمندترین و مردمیترین استانداران بود که مردم استان از عملکرد و اخلاق وی بسیار رضایتمند و خرسند بودند و بخش قابل توجهی از صاحب نظران اعتقاد داشتند اگر همان سیستم و تیم ایشان ادامه کار میداد این استان باتوجه به توانمندیهای وی، جهش چشمگیری در روزهای اولیه تأسیس خود میداشت کمااینکه میبینیم باتوجه به اینکه مواضع دولت فعلی با سلایق سیاسی ایشان متفاوت است اما همچنان تا یکماه گذشته مدیریت یکی از بزرگترین و استراتژیکیترین مناطق آزاد کشور یعنی سازمان منطقه آزاد تجاری و صنعتی ارس را به عهده داشت وحتی گمان مینمودیم سالهاست بازنشسته شده است! همانگونه که علیرضابابازاده مدیرعامل سابق پتروشیمی خراسان، هم اکنون حدود نیمسال است که مدیرعامل هلدینگ پتروفرهنگ یکی از سهامداران اصلی و تصمیم ساز رشد پتروشیمی خراسان است و استفادهای از این ظرفیت نکردیم حتی شاید نمیدانیم! همانگونه که هاشمی فرزندشیروان استاندار استان مجاور است و به جای رایزنی و دلگرمی در جذب اعتبارات مشترک و حل قضیه کهنه راه میامی به جاجرم، کوشیدیم در نشراینکه او را نشر ندهیم تا فردا برایمان شاخ نشود! همانگونه که زمانی فرماندار و معاون سیاسی خراسان رضوی از این خطه بود و به دلایل نزاعهای سیاسی پس زدیم تا مبادا از ظرفیتهای دومین شهر ایران برای خود بهره مند شویم! معاون توسعه مدیریت وزارت کشور دولت فعلی هم استاندار این سرزمین بود به چه میزان از مواهب این رابطه برای استان استفاده کردهایم! بی سابقه است در 8 سال شیخ الوزرای دولتی ثابت و از یک منطقه باشد و وزارت کشور این خاک تحت مدیریت فرزند این استان بود و بیشترین چالشها و تغییرات در رأس مربیان هم در زمان وی! به راستی چرا؟ معاون فعلی وزیر اقتصاد نماینده کارنامه دار مردم این استان بوده اما وقتی برای دیدن مردمش به اینجا سفر میکند تصویرش را پررنگ میکنیم و تیتر میزنیم هادی به دنبال چیست!!! یادم هست در دوران استاندار سابق چالشی داشتیم در خصوص طلب استانداری از نهادریاست جمهوری ودر آن زمان محمدرضا صالحی استاندار ادوار، معاونت نهاد ریاست جمهوری بود به متولیان گفتیم اجازه بدهید مراتب را از طریق ارتباط دوستان با وی حل و فصل کنیم و ایشان هم پای کارند اما خب دست رد به سینه زدند که مبادا کار به نام کسی دیگر زده شود ونام گذشتگان زنده شود که معلوم نشد آن طلب برگشت یا نه، اما هر دو طرف هم دیگر در این مسند مسئولیتی ندارند! فرزند این استان تولیت دهیاریهای کشور را بر عهده دارد و وقتی به شهرش میآید در پنج دقیقه سخنرانیاش پنجاه یادداشت و تذکر برایش پست میکنیم که بیا پایین سرمون درد گرفت!
این است قصه پرغصه ما!
چه خوش گفت مولانا؛شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند
خب ترازوی قدرشناسی ما کجاست؟ به قول دکتر حامد حاجب حیدری، فرهنگ قدرشناسی ظرفیتها به نوبه خود، موجب گسترش «ارتباطات نیرومند» میشود که برگ برنده هر پیشرفتی است. نیروها و فعالان سیاسی و تمدنی در چنین جوامع پیشرویی، مدام و مستمر، ارتباط برقرار میکنند. آنها به جای متکی بودن به دولت، همواره خود را با توش و توان ارتباطی یکدیگر تجهیز میکنند، و البته دولت در چنین جوامعی به نوبه خود از چنین تأکید فعالان اجتماعی و سیاسی بر توانش ارتباطی تغذیه میکند. در واقع، دولت، مدام از طریق و با استمداد از نیروهای اجتماعی با نفوذ به اداره کشور میپردازد. در هر استان، افراد تأثیرگذاری وجود دارند که لزوماً در موضع قدرت نیستند، ولی در مقیاسهای محلی، توش و توان افزونتری از نهادهای رسمی دارند. فن سیاست، بیش از آن که اداره کشور به کمک روابط رسمی و بخشنامهای باشد، شامل استفاده از این افراد و تشکلهای تأثیرگذار است!
رهبری در آبان 1400 مطلبی را در خصوص نخبه بیان داشتند که لازم دانستم با هم مرور کنیم: نخبه آن کسی است که قدرشناسی میکند؛ قدر استعداد را میداند، آن را به کار میاندازد و با همّت بالا و قبول زحمت و قبول مجاهدت، خودش را به یک نخبه تبدیل میکند. حالا این قدرشناسی اوّلاً به عهدهٔ خود او است، ثانیاً به عهده محیط است
خب ما در کجای این تعریف و تحلیل قبلی قرار داریم به نظرم دوران غرزدن و پاس کاری تقصیر به پایان رسیده و کمی خودمان را ناخنک بزنیم، خراسان شمالی نیاز به اعتکاف و تنبیه رفتاری خود در خلوتش دارد
اما سخنی با مربی فعلی؛
در این مدت آنچنان ندیدم که وی نسبت به جایگاه خود وابستگی داشته باشد شنیدهام وقتی مشکلات با او در میان گذاشته میشود با ارتباط خوبش که حاصل تجربه دوران نمایندگیاش است با مراجعینش راحت و شفاف حرف میزند، درب اتاقش به روی مردم باز و جوابگوی تلفن افراد و گروههای مختلف بوده که جا دارد تا اینجا به وی گفت سپاس.
حسین نژاد تنهاترین استانداری است که وقتی در بجنورد حضور پیدا کرد هیچ گروه سیاسی به طور شفاف همراه وی نبود و مسئولیت تبعات سیاسیاش را نپذیرفت و در ادامه گروههای ستادی سال گذشته رییس جمهور و جناح سیاسی حاکم فاصله معناداری با وی ایجاد کردند که براساس شنیدهها استاندار آنطور که باید به گزینههای پیشنهادی آنان وقعهی ننهاده و به گونهای خواسته مستقل عمل کند که البته شاید برای گریز از این حلقه با تور پهن مجلسیان مواجه شد
در این مدت تصمیمات مهمی گرفته شد اتفاقات مهمی به وقوع پیوست منجمله دیدار روسای جمهور دو کشور ایران و ترکمنستان و امضای تفاهم نامه توسط ایشان به نمایندگی از جمهوری اسلامی و همچنین سفر اخیر و پر اعتبار ریاست محترم جمهور به استان
اما مقصر این تنهایی کیست؟ آیا مصداق این سروده است!
در زمانهای که انگار مردمانش قسم خوردهاند با بودنهای موقتیشان حالِ خوبِ دلت را بگیرند و بروند من ترجیح میدهم منزویِ کلبهِ تنهاییِ خود بمانم…
آیا بودنهای موقتی همان تقاضاهای زیرمیزی برخی شیفتگان صندلیهای داغ و به هرقیمتی نیست که آقای استاندار به قول ولتر نویسنده فرانسوی هر کس مقصر تمام خوبیهایی است که انجام نداده است. هر انسانی حق دارد زندگی خود را به خطر بیندازد تا بتواند از آن محافظت کند. آیا تا به حال گفته شده کسی که خود را از پنجره بیرون میندازد تا از آتشی فرار کند، مقصر به خودکشی است؟ اما ای کاش اینجا را ژان ژاک روسوادامه میداد که اگر آن انسان دست بر قضا مدیر بود و آتش افروخته از خزینه سهم خواهان لحظه شمار و کم کاران باعث شود او خود را از این ورطه کنار کشد و از پنجره استان به بیرون پرت کند باز همان لوپ منسوخ و تکراری و فرسایشی مدیریت را در این استان استارت زدهایم و امان که هزینه این خودکشیهای مدیریتی را کمافی السابق این مردم غریب باید با نرخ تورم 52 درصد پرداخت کنند نمیدانم چیزی در جیبشان مانده یا نه؟ نمیدانم!
همه ما مقصریم:
وقتی کودکی از گرسنگی، گریه میکند؛ وقتی زنی شبها گریه میکند.
وقتی پدری شرمنده میشود؛ وقتی دختری، احساس نا امنی میکند.
وقتی پسری جوانی نمیکند؛ دنیای عجیبی ست!
دنیایی که انسانها سعی در نابودی خود دارند.
امیدوارم تا دیر نشده پایش ها و تزریق روحیه و انگیزش در سیستم مدیریتی خسته و کّند استان صورت بگیرد-اشتباهی که خیلی از گذشتگان بنا بر ملاحظات و محاسبات غالباً اشتباهشان انجام دادند و درخلوت به بنده هم ابراز داشتند و در اواسط مسیر خود را از بدنه دغدغه مند فاصله دادند که به قول خودشان در بالا و دولتهای بعد امتیازی و هبهای بگیرند که زهی خیال باطل.
آرزویم برای ایشان عاقبت به خیری است که موفقیت وی، قطعاً موفقیت این استان است
کوله باری پر از هیچ که بر شانهٔ ماست؛
گله از دست کسی نیست؛
مقصر دل دیوانهٔ ماست