سعید بازخانه، کارشناس مطالعات جهان در همین خصوص به خبرنگار اترک توضیح میدهد.
+این روزها بررسی اهداف پوتین از حمله به اوکراین نقل محافل سیاسی شده. به نظر شما رئیس جمهور روسیه چه اهدافی را در سر میپروراند؟
برای فهم بهتر این موضوع بهتر است تا نکاتی را مدنظر قراردهیم. اوکراین بافت جمعیتی و هویتی یکسانی ندارد. در مناطق شرقی اوکراین، مردم روسی صحبت میکنند و به روسیه گرایشات بیشتری دارند درحالی که در مناطق غربی این کشور که در همسایگی رومانی و لهستان قراردارد، مردم بیشتر به غربیها گرایش داشته و احساسات ضد روسی دارند. سابقه تاریخی آن به زمان امپراتوری اتریش و زمانی که این ناحیه تحت کنترل لهستانیها بود بر میگردد. گروههای راست گرای افراطی و نئونازی اوکراینی مانند آزوف در مناطق غربی اوکراین فعالیت دارند.
در غرب اوکراین چهار ایالت قرار دارد که تا سال ۱۹۱۸ جزو امپراتوری هابسبورگ (اتریش) بودند و بعدها به اتحاد شوروی ملحق شدند. در دوران هابسبورگ، این ایالتها بیش از یک سده کانون ترویج احساسات ضد روسی و اروپاگرایانه بود. امپراتوری هابسبورگ هم از ناسیونالیسم لهستانی و هم از توسعهطلبی روسی هراس داشت و به این دلیل از طریق مدارس و انجمنها و سازمانهای شبهنظامی- پیشاهنگی بذر ناسیونالیسم مهاجم را در این چهار ایالت کاشت.
بعد از انقلاب یورومیدان در فوریه 2014، ناسیونالیستهای غربی اوکراین در کیف قدرت را بدست گرفتند. در آن زمان دولت اوباما نقش مهم و آشکاری داشت و حتی جان مکین سناتور جمهوری خواه و کریس مورفی، سناتور دموکرات آمریکایی در بین معترضان اوکراینی حضور پیداکرده و از انقلاب آنها حمایت کردند.
حرکت خزنده ناتو به سمت روسیه میتواند تهدیدات بسیاری را به همراه داشته باشد. دستگاههای امنیتی روسیه با درنظر گرفتن این شرایط نتیجه گرفتند که بهترین زمان برای واکنش نشان دادن به این امر، مقطع کنونی است چون اگر روسها اقدام به دفع ناتو نکنند ممکن است در آینده دیرشود و شرایطی به وجود بیاید که دیگر امکان عکس العمل نشان دادن نباشد. یعنی به این جمع بندی رسیدند که برهه کنونی آخرین فرصت روسیه برای تضمین امنیت این کشور بوده است.
نکتهای که وجود دارد این است که ناتو همیشه چتری بوده که توسط آمریکا روی سر اروپاییها گرفته و در جهت تأمین اهداف و منافع آمریکاییها استفاده شده است. اگر به نقشه اوکراین و روسیه نگاه کنید متوجه میشوید که از نظر جغرافیایی امتدادی به داخل و دل روسیه دارد و میتواند تهدیداتی را ایجاد کند. اگر ناتو در اوکراین مستقر شود، نیروهای رزمی و پایگاههای موشکی در این کشور پیاده میکند که همین عامل میتواند سطح آسیب پذیری روسیه را بیشتر کرده و آنها را با تهدیدات بیشتری مواجه کند. به همین خاطر روسها تصمیم گرفتند که در برهه کنونی و با مشت آهنین خود مانع بروز این امر شوند.
هدف دیگری که پوتین در سر دارد، خلع سلاح گروههای راست گرای افراطی در اوکراین است. گروههایی مانند آزوف که در غرب اوکراین و توسط غربیها حمایت میشوند. این گروههای نئونازی، نقش پیاده نظام جبهه غرب را ایفا میکنند. همین گروه آزوف از سال 2014 تاکنون نزدیک به 14 هزار روس تبار را در اوکراین به قتل رسانده. روسها با این تهدیدات به خوبی آشنا هستند و قصد مقابله با آنها را دارند.
+حدود یک هفته از حمله روسیه به اوکراین میگذرد. خیلیها تصور میکردند که این کشور طی دو، سه روز سقوط میکند اما مقاومت اوکراینیها این پیش بینیها را تغییر داد. رئیس جمهور اوکراین نیز به تازگی از ورود 16 هزار اوکراینی مقیم خارج از این کشور به اوکراین برای مقابله با نیروی روسیه خبر داده. آیا این جنگ به سمت فرسایشی شدن پیش میرود؟
هرچه زمان بیشتر بگذرد و روسیه در مدیریت و جمع کردن این اوضاع بیشتر تعلل کند به همان میزان نیز احتمال فرسایشی شدن این جنگ بالاتر میرود. ما در این جنگ فقط شاهد دوجبهه نیستیم و برخلاف دیگر جنگها، عوامل و عناصر بسیاری در این جنگ نقش آفرینی میکنند. غرب با حمایتهای تسلیحاتی، تبلیغاتی و تأمین نیروی انسانی برای جبهه اوکراین میتواند اوضاع را به سمت فرسایشی شدن پیش ببرد.
بعد از انقلاب سال 2014 در اوکراین، گروههای راست گرای افراطی مانند آزوف در ارتش این کشور ادغام شده و مورد حمایت کشورهای غربی واقع شدند. غرب به این وسیله در پی آن است که روسیه را به چالش بکشد. در واقع فرصت طلایی برای آمریکا شکل گرفته تا از آب گل آلود اوکراین ماهی بگیرد و با ادامه دار کردن جنگ در این کشور، سعی کند تا قدرت روسیه را تحلیل زده و روسها را زمین گیر کند.
+جبهه غرب سعی کرده تا با انزوا و اعمال تحریمهای گسترده علیه روسیه، اقتصاد این کشور را فلج کند. روسیه چقدر میتواند در برابر این فشارها مقاومت کند؟
روسیه کشور بسیار وسیعی با منابع گسترده و ذخایر ارزی بالا است. به نظر میرسد که روسها از مدتها قبل خود را برای چنین شرایطی آماده کرده و سعی در بالابردن ذخایر ارزی خود داشتهاند. با وجود این ظرفیتهای بالا، حجم تحریمها و نوع واکنش جامعه جهانی به حمله روسیه مقامات کرملین را شوکه کرده. این تحریمها میتواند آسیبهای بسیاری را برای روسها به دنبال داشته باشد و آنها را تحت فشار بگذارد اما به نظر من توانایی از پا در آوردن آنها را با توجه به ظرفیت بالای این کشور ندارد.
+ آیا بروز این جنگ، نوید انتقال قدرت از غرب به شرق را میدهد؟ در این صورت منافع احتمالی برای کشور ما چه خواهد بود؟
نظریه پردازان علوم سیاسی مدتهاست که این بحث را مطرح کردهاند اما این پدیده در حال ظهور، به سرعت و یک شبه رخ نمیدهد بلکه طی روندهایی ها را میطلبد که در طول تاریخ باعث برتری غربها بر جهان شد. در این بین عناصر مختلفی مانند چین، روسیه، هند، ایران و منطقه خاورمیانه در کنار یکدیگر و با همکاری و فعالیت آنها میتواند در این زمینه تاثیرگذار باشد.
اگر روسها بتوانند این وضعیت را فوراً جمع کرده و اوکراین را به زیر چتر خود درآورند، تهاجم فعلی آنها به اوکراین میتواند نقش یک قطعه پازل در صفحه سیاسی جهان برای انتقال قدرت به شرق را ایفا کند.
در حال حاضر ایران خود را یکی از متحدین روسیه تلقی میکند. انتقال قدرت از غرب به شرق میتواند منافعی را متوجه کشورمان کند. البته که این امر به سیاست گذاری و بهره برداری درست سیاست مداران ما از شرایط به وجود آمده بستگی دارد.
+در اقصی نقاط دنیا و به خصوص خاورمیانه جنگها و ویرانیهای بسیاری ظهور کرده اما سیاست مداران غربی تا این اندازه نسبت به آن حساس نبودهاند. علت آن را چه می دانید؟
میکولا ریابچوک از اندیشمندان مشهور اوکراینی میگوید: «ما در اروپا همیشه روس درجه دو هستیم. اگر پیش بینی هواشناسی نبود اوکراین اصلاً روی نقشه اروپا پیدایش نمیشد. چرنوبیل، یولیا تیموشنکو و برادران کلیچکو تنها چیزی هست که آنها از ما میدانند. اروپاییها حتی نمیدانند که گوگول اوکراینی بود». مقاله ریابچوک در مجله نگاه نو ترجمه شده که نکات بسیار مهمی دارد.
به طورکلی، نگاه غرب به شرق نگاهی از بالا به پایین است و به همین دلیل برخورد آنها با شرقیها و خاورمیانهایها از نوع انسانهای درجه دو است. حتی نگاه اروپاییها به اوکراینیها هم که یک ملت اروپایی هستند اینگونه است. به خاطر همین، نوع برخورد و نگرش اروپاییها نسبت به مردم خاورمیانه و پناهجویان عراقی، سوری و افغانستانی متفاوت است.
اوکراین به عنوان مرزی میان جهان غرب و شرق قلمداد میشود و تحولات شرق اروپا میتواند تحولات بسیاری را در اروپا ایجاد کند. به همین دلیل، سیاست مداران غربی ناخودآگاه عکس العمل شدیدتری را نسبت به تحولات اوکراین نسبت به تحولات خاورمیانه نشان میدهند. این جنگ اثرات بسیاری دارد که یکی از اولین آنها ورود چندین هزار پناهجوی اوکراینی به کشورهای همجوار اروپایی بود.
اخیراً گفته شد که آلمان قصد دارد تا 100 میلیارد یورو برای تقویت صنعت دفاعی خود هزینه کند. این احساس تهدیدی که اروپاییها پیدا کردهاند، یکی دیگر از اثرات جنگ روسیه و اوکراین است.
روسیه امروزی و شوروی سابق همواره در نگاه غربیها به عنوان یکی از رقبای جهان غرب شناخته میشدند. این رابطه از ابتدا تخاصمی بوده و اکنون باتوجه به افزایش قدرت روسها بیشتر شده و برای همین است که غربیها به تکاپو افتادهاند تا این ماجرا را هرچه زودتر حل و فصل کنند. از آنجایی که این تحولات دم در خانه غربیها در حال رخدادن است، طبیعتاً واکنش شدیدتر غربیها را به وجود میآورد.