استانداری که میآید!
یادداشت - قاسم عطائی عظیمی
بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان و گذشت نزدیک به چهارماه از عمر دولت جدید، استاندار خراسان شمالی نیز منصوب شد.
در مورد این انتصاب باید چند نکته را در نظر گرفت. بالاخص دولت و حامیان آن که قاعدتاً به تغییر مدیران امید بسته اند و آن را مقدمه شروع به کار دولت و ایجاد تحول مد نظر خود میدانند:
اول: محمدرضا حسین نژاد، بومی استان است. هم متولد و اهل همین جاست. هم در سطوح مختلف مدیریت شهری فعالیت کرده است و هم چهار سال به عنوان نماینده مردم شیروان در مجلس حضور داشته است و با پیچ و خم کار سیاسی در استان نیز آشناست. از این منظر، حسین نژاد نسبت به سایر گزینههایی که در گذشته برای این سمت مطرح بودند، نمره بهتری خواهد گرفت. البته همین امر به پاشنه آشیل او نیز تبدیل خواهد شد. مخالفان او در میان حامیان دولت، با طرح مطالبات غیر واقعی محلی و منطقه ای، ممکن است حاشیه یا همان دعوای مشهور "شیرفراینی" را زنده کنند. تنها با هدف فشار بر استاندار جدید برای ورود به مناصب قدرت در استان. به گمان نویسنده مهمترین وظیفه حسین نژاد، مدیریت انتصابها از یک سو و انتخاب مدیر دفتری توانمند و در حد و قواره معاون استاندار است. مدیرکل دفتر استاندار، عملاً میتواند هم ضربه گیر باشد، هم وظیفه مدیریت حامیان دولت در رابطه با استانداری را عهده دار باشد و هم اتاق کارش، محل رجوع منتقدان و مخالفان دولت باشد. لذا برخلاف رسم نامیمونی که نزدیکان بی تجربه خود را بر این کرسی مینشانند، گماردن مدیری توانمند، اهل مدارا و گفتگو، برنامه ریز، کاربلد و باتجربه میتواند بخش زیادی از مشکلات و حاشیههای اطراف استاندار و استانداری را کاهش دهد.
دوم: کارنامه حسین نژاد نشان میدهد وی چهره ای تکنوکرات است که بخش عمده عمر مدیریتی خود را در بخش عمرانی سپری کرده است. حتی حضور وی در مجلس نیز در حوزه تخصصی عمران بوده است. با آنکه وی جزیی ازطیف اصولگراست و به افرادی همچون صولت مرتضوی نزدیک میباشد اما به نظر میرسد از نظر سیاسی از همگنان خود معتدلتر باشد. چه اینکه حضور در کسوت نمایندگی شهری چون شیروان به وی آموخته است برای رای گیری از مردم و رضایت اکثریت، صرف دل بستن به شعارهای تند یک جناح سیاسی، پیش برنده امور نخواهد بود. از سوی دیگر کار اجرایی و مدیریت شهری، هر مدیری را واقع گراتر میکند. از فراز ابرها و آرزوهای بی مبنا، به زمین میآورد و کوهی از مشکلات ریز و درشت شهروندان را جلوی چشمانش انباشته میکند. کار حسین نژاد هم با همینها بوده است. با عدد و آمار پروژهها، با کمبود اعتبار و با نیازهای روزمره مردم و مشکلات عیان شهرها. لذا به نظر میرسد دومین مشکل حسین نژاد باز هم با بخشی از حامیان دولت خواهد بود که او را به اندازه کافی انقلابی یا جهادی نمیدانند. چه اینکه وی در معاونت فنی شهرداری مشهد نیز در ظاهر یک اهل فن ظاهر شده است تا یک مدیر جهادی دلخواه این طیف.
سوم: هم دولت، هم حامیان دولت و هم استاندار جدید، تجربه هفده سال گذشته استان را پیش روی خود دارند. تجربه ای که مهمترین آن تزلزل مدیریت عالی استان است. چه در سطح شخص استاندار و چه معاونان وی و چه روسای سازمانها و ادارات کلیدی استان. شرایط استان و حاشیههای مدیریتی خودساخته از یک سو، پایین بودن شاخصهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و جایگاه استان از سویی دیگر سبب شده است تا برخلاف استانهای بزرگ و مهمتری مانند خراسان رضوی، اصفهان یا آذربایجان شرقی، عمر مدیریتی استانداران و معاونان استانداری خراسان شمالی کمتر از دو سال باشد. نکته جالب آن است وجود طیف متنوعی از نمایندگان در آن استانها و تعداد بیشتر آنها از یک سو و تعداد شهرستانها، منافع متعارض سیاسی و منطقه ای بیشتری را در آن استانها رقم میزند و قاعدتاً باید درگیریها سیاسی بر سر قدرت نسبت به استان ما بسیار بیشتر و متنوعتر باشد. اما برعکس با وجود تعداد پایین نمایندگان استان در مجلس، تعارضهای سیاسی پشت پرده داغ است و همین مساله عمر مدیریتی را در این استات کوتاه کرده است. به همین علت، دولت، حامیان دولت و استاندار تازه منصوب شده، اگر میخواهند بتوانند طرحهای خود را پیاده کنند باید به فکر ثبات مدیریتی در استان باشند. با فعالان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مدنی استان، با مدیران حال و سابق، با عامه مردم، با اصناف و نهادهای مدنی غیر دولتی به گفتگو بنشینند تا تعارضها کمتر شود. به نظر میرسد حسین نژاد در بدنه دولت هم به قد کافی، نفوذ و اعتبار دارد. فقط باید با همه طیفهای دولت، ارتباط بگیرد و نزدیکی به یک طیف او را بی نیاز از کمک سایر طیفها نکند.
چهارم: علاوه بر تنظیم روابط با گروههای مرجع و عامه مردم و طیفهای مختلف داخل و حامی دولت، استاندار جدید باید با همه ذی نفوذهای بومی حامی دولت، ارتباط سازنده داشته باشد. از نمایندگان مجلس که حامی دولت هم هستند تا نمایندگان سابق و مدیران دولتی اهل خراسان شمالی. این ارتباط هم مددکار او در جذب اعتبار خواهد بود و هم کم کننده تنشها و حاشیهها. هنوز دولت جدید، مدیران خود را کامل نکرده است ولی تا امروز، معاون وزیر صمت، معاون وزیر اقتصاد، معاون معاونت حقوقی رئیس جمهور و...از اهالی خراسان شمالی اند که میتوانند در تنظیم روابط دولت با استان، نقش ویژه ای داشته باشند.
پنجم: اشتباه فعالان سیاسی، از اصولگرا تا اصلاح طلب، از چپ تا راست و میانه این است که گمان میکنند با تغییر افراد، رویای خدمتشان، تعبیر میشود و با آمدن زید و رفتن عمر، شهر و استان شان، گل و بلبل میشوند. این اشتباه مهلک سبب میشود تا با نشستن هم قطاران و رفقایشان بر صندلیهای مدیریتی، چشم بر خطاهای آنها ببندند و کارهای نکرده شان را نیز رزومه ای برای خدمت به شمار آورند! غافل از اینکه، این امر نه چیزی عاید استان میکند و نه دردی از مردم دوا خواهد کرد.
اتفاقاً، فعالان سیاسی اصولگرا که تا امروز، دولت گذشته را نقد میکردند و به چالش میکشیدند، حالا برای آبروی خود هم که شده است باید خطاها و کم کاریهای دوستان خود را بیشتر و شدیدتر نقد کنند. انداختن اهمال کاری و کم کاریها به گردن روحانی و دولتش هم فقط و فقط به درد شش ماه اول میخورد. پس از آن نه کسی میشنود و نه کسی باور میکند.
لذا با تغییر افراد بدون داشتن چشم انداز روشن از سویی، گماردن مدیران همراه و با انگیزه از سوی دیگر و مبارزه با فساد اداری و سیاسی و تعارض منافع، کاری از پیش نخواهند برد.
ششم: به گمان نگارنده، مهمترین اصل برای استاندار جدید و تیمش، باید ساماندهی نیروی انسانی توانمند استان باشد. استان ما نه در کوتاه مدت، پذیرای سرمایه گذاران داخلی و خارجی خواهد بود و نه سهمی آنچنانی از همین اعتبارات قطره چکانی خواهد برد. ما خودمانیم و خودمان. با همین مردم، با همین درآمدها و سرمایهها. بزرگترین سرمایه فعلی ما، نیروی انسانی ماست. نیروی انسانی که یا اهل این استان اند و یا عمر کاری شان را در این منطقه گذرانده اند و به شهروند اینجا تبدیل شده اند. نیروی انسانی که یا نادیده گرفته شده اند و یا در میان دعواهای سیاسی، به حساب نیامده اند. یا با چوب بومی/غیر بومی طرد شده اند یا با نگاههای سیاسی منزوی شده اند و یا در پروسههای حامی مروری، جایی نداشته اند. خود را کارمند دولت و این ملک میدانسته اند و به مباشران دست مدیران جناحی، تبدیل نشده اند. حسین نژاد، تنها باید از این سرمایه ناب، بهره ببرد تا موتور محرکه ای باشند برای پیشرفت استان. چاره ای دیگر برای او و دیگر مدیران استان نمانده است!