بهار و تابستان 1383 برای ساکنان حوزهای جغرافیایی در گوشه شمال خاوری ایران، که به زودی استان خراسان شمالی نام میگرفت، روزهای پر شور و شوقی بود. استان تازه تأسیس، در پندار بسیاری از عوام و خواص، یوتوپیایی بود که شکل گیریاش، رشد و ترقی خودشان و نسلهای بعدشان را تضمین میکرد. گذشت سالها اما از میزان خوش بینیها کاست؛ به گونهای که حالا برخی افراد که با امواج سهمگین اخبار راست و ناراست ضد توسعه مواجه هستند، دل نگران آینده فرزندانشان هستند. از نظرگاه آنها، چشم انداز آتی این استان بیشتر به دیستوپیایی میماند درآمیخته با عقب ماندگی محتوم زادگاهشان و دشواری روزگار.
اما چه شده که آن خوش بینیهای مفرط، پس از 18 سال، اکنون به انبوه آرزوهای دست نایافتنی و رویاهای دور و دراز مبدل گشته است؟ صدا لبته کاستیها و راههای نرفته در مسیر توسعه و پیشرفت این خطه فراوانند، اما برای چیرگی بر نومیدی فزاینده این روزهایمان، باید گامهای پیموده شده را هم مرور کرد.
آمار سخن میگوید...
به گواه آمار، خراسان شمالی به لحاظ مساحت، در رتبه پانزدهم و از نظر جمعیت ساکنان، در جایگاه بیست و هفتم کشور جای دارد؛ با این حال، این استان با وجود همه توصیفات زیبایی که از ظرفیتها و قابلیتهای بالقوه و به فعل درآمدهاش سخن سرایی میشود، با سهمی حدود نیم درصد در تولید ناخالص داخلی کشور، در جایگاه سی ام قرار گرفته و در دو شاخص توسعه انسانی و سرمایه اجتماعی هم رتبهای بهتر از بیست و پنجم کسب نکرده است. همه اینها یعنی این که برای کاستن از فاصله استان با میانگین شاخصهای ملّی و خروجش از جرگه استانهای کم برخوردار، به جهش شتابناک توسعهای نیاز است. اما چگونه؟
مفهوم آشنا و غریب توسعه
مفهوم توسعه به طرزی شگفت و پارادوکسیکال، در ذهن ما هم آشناست و هم غریب! مفهومی که نزد همه کس و همه جا کاربرد دارد اما تمرکز بر تعریفی همه پسند و کاربردی از آن، خود چالش بزرگی است. معادل دانستن واژگانی نظیر رشد، پیشرفت، توسعه و ترقی، اشتباهی رایج است. توسعه به معنای صرف رشد اقتصادی و آبادانی عمرانی، حدود نیم قرنی هست که از ادبیات توسعه ملل پیشرو خارج شده؛ با این حال، در بلاد ما هنوز بسیاری از مردم و صاحب منصبان، توسعه را مترادف با رشد سازههای آهنی و فولادی و ایجاد سد و آسفالت جاده و احداث کارخانه میدانند. توسعه اگرچه اینها هست، اما اینها، همه توسعه نیست و چنان چه جز این بیاندیشیم، ره به خطا رفتهایم.
توسعه چیزی بیش از مدرنیزاسیون و رشد اقتصادی است. اندیشمندان و صاحب نظران حوزه توسعه، با این باور که توسعه باید مفاهیمی مثل عدالت اجتماعی، مشارکت جمعی، آزادی تصمیم گیری و شکل دادن سرنوشت خویش، پاسداشت ارزشها و سنتهای بومی و مانند آنها را نیز در بر گیرد، تعاریفی از این فرآیند ارائه میکنند که وجه مشترکشان، افزایش پایدار و آینده نگرانه ظرفیتهای مادی و معنوی یک نظام اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی مردمانش است. بر این اساس، چیرگی یافتن بر چالشهای توسعهای، به هدف گذاری و تعیین خط مشی دقیق بر مبنای مطالعات گسترده، برنامه ریزی کارشناسانه و اجرای صحیح برنامههای عملیاتی نیاز دارد.
قصه ناتمام توسعه خراسان شمالی
خراسان شمالی با وجود همه تلخکامی های سالیان سپری شده از تأسیسش، در شاخصهای مختلف برآمده از مطالعات توسعهای، پیشرفتهایی کمابیش داشته است. چهره این استان در حوزههایی مثل آموزش، بهداشت و درمان، راه و ارتباطات و خدمات عمران شهری و روستایی، با دو دهه پیش متفاوت است. راههای زیادی ساخته شده، سدهای کوچک و بزرگی در سراسر استان آبگیری شده و شمار بیمارستانها و مراکز بهداشتی درمانی و نیروی انسانی و تجهیزات تخصصیشان چندین برابر شده است. حالا در استان دانشگاههای دولتی داریم و مدارس و آموزشگاههای تازه ساخت و آبرومند هم کم نیستند. زیرساختهای فرهنگی، گردشگری هم به تناسب، رشد داشته است. هرچند که در خصوص مؤلفههای انسانی توسعه، ارتقای کمی و کیفی تشکلها و نهادهای مردمی، توانمندسازی اقشار مختلف، توسعه سیاسی، دغدغههای زیست محیطی، شرایط حاکم بر رسانهها و به ویژه، شاخصهای مربوط به اشتغال و سرمایه گذاری و بهره وری، کاستیها بیشتر مشهود است. استان هنوز از امکانات ارتباط ریلی و آزادراه بی بهره است و ارتباطات هواییاش هم کجدار و مریز پیش میرود؛ زنجیره صنایع استان تکمیل نشده و با وجود همجواری با کشورهای آسیای میانه، زمینه راه اندازی تعاملات فرامرزیاش هنوز در عمل فراهم نیامده است.
...و حکایت سکانداران اجرایی استان
شمار استانداران خراسان شمالی حالا از تعداد انگشتان دو دست هم گذشته است. نخستین آنها که دوره مدیریتیاش در جایگاه مقام عالی دولت در استان بیشتر از یک سال نبود، بیشتر درگیر برپایی ساختارهای مدیریتی استان تازه تأسیس بود؛ هرچند توصیهاش به ساکنان استان این بود که پی خشت و گل نباشند. هشت سال پس از آن که مقارن با مدیریت دولت مهرورز بود، استاندارانی به این خطه گماشته شدند که بعضی سودای وزارت و وکالت داشتند و برخی هم بیش از آن که در اندیشه توسعه این استان باشند، وقتشان را در مجادله با رقبای سیاسی گذراندند. دولت اعتدال و استانداران آن هم که روی کار آمدند، مصادف شد با قضایای برجام و آرامش نصفه و نیمه پس از آن و سپس به فاصله اندکی، بازگشت تحریمها و بی پولی دولت و سقوط مداوم درآمدهایش و انبوه مشکلات بازمانده از پس دههها عقب ماندگی تاریخی. اکنون نیز دولت سیزدهم به ارجاع مشکلات اقتصادی و اجتماعی فعلی به دولتمردان پیشین و کشف بانیان و حامیان آن مشغول است و نماینده عالی آن در خراسان شمالی هنوز از کار چینش تیم مدیریتی ارشد استان کاملاً آسوده نشده است. از بین این استانداران، برخی پیگیر توسعه و اشتغال مبتنی بر اقتصاد کشاورزی بودند؛ نگاه بعضی به استفاده از مزیتهای منطقهای در قالب کشورهای عضو اکو بود؛ رویکرد بعضی دیگر، بهره گیری از موقعیت جغرافیایی استان و ارتقای ظرفیتهای گردشگری مذهبی بود؛ برخی بیشتر بر مصوبات و اعتبارات سفر رهبری و سفرهای دولت تکیه داشتند و شماری هم درصدد جلب سرمایه گذاریهای خارجی یا منابع تسهیلاتی داخلی برای تزریق به بخش خصوصی بودند. اغلب آنان هم تا مدتها پس از تصدی زمامداری استان، در پی شناخت ویژگیهای سیاسی، شرایط تاریخی و جغرافیایی، و اوضاع اقتصادی و اجتماعی این دیار بودند و با مدیریتهای ناپایدار سیاسی و آمد و شد پی در پی مدیران سیاسی در کشور، زمان زیادی در این میان از دست رفت.
با این حال، شرایط کلی حاکم بر کشور، نبود درک مشترک از الزامات توسعه پایدار بین برنامه ریزان، نخبگان و سکانداران استان، اتکا به منابع ناپایدار یا محقق ناشده دولت و غیر آن، مانع از ثمربخشی مناسب این رویکردها و برنامهها بوده است.
افقهای خاکستری پیشرفت و توسعه
ناکامیهای توسعهای خراسان شمالی را باید در پیوستگی با شرایط کلی کشور سنجید و واکاوی کرد. از منظر تاریخی، زمانی که ایران در بحبوحه کشمکش دولتهای بزرگ غربی در میانه دومین نبرد خانمانسوز بین الملل، نخستین برنامه توسعه و عمران ملّیاش را تنظیم کرد، در زمره معدود کشورهای جهان بود که به چنین اقدامی دست یازید. در هفتاد سال گذشته اما شرایط به گونهای پیش رفته که ماحصل پنج برنامه عمرانی پیش از انقلاب بهمن 57 و شش برنامه توسعه پس از پیروزی انقلاب، در تلاقی با پیامدهای سهمگین جنگ تحمیلی هشت ساله و تحریمهای جهانی و خودتحریمی ها و سوء تدبیرومدیریت ها، اوضاع و احوال کنونی کشور است. خراسان شمالی نیز جزئی از این پیکره زخم خورده است. از همین روی، تلاشهای سالیان اخیر برای جلب و جذب سرمایههای داخلی و خارجی، رونق تولید و اشتغال و تکمیل سریعتر زیرساختها، کمتر ثمری داشته است و همگان شاهد بودند که منابع مالی پیش بینی شده از سرمایههای داخلی و خارجی، راهی به صنعت و کشاورزی و گردشگری و راه آهن و بزرگراه و فرودگاه و نیروگاه این استان پیدا نکرده است.
شرایط بغرنج کنونی باعث شده که حالا کمتر از همیشه در سپهر عمومی و فضای رسانهای، هدفگذاری کلان خراسان شمالی برای افق 1404 یعنی جای گرفتن در زمره 10 استان برتر، مورد اشاره قرار میگیرد؛ درست همان گونه که دیگر از چشم انداز 20 ساله کشور هم سخنی نمیگویند و نمیشنویم. با این حال، چشم انداز توسعه استان در سند توسعه چنین ترسیم شده است: «خراسان شمالی منطقهای است کوچک، زیبا و صاحب منزلت که به اتکای داراییهای متنوع طبیعی، فرهنگی، موقعیت نسبی ویژه و بهره وری بالای متکی به فرهنگ توسعه مدار در کشاورزی و صنعت، از جوامع محلی و بنیان اقتصادی و نهادی متنوع و پویا برخوردار شده و در قالب مناسبات همگرایانه و همکارانه درون و بین استانی و ایفای نقش حلقه ارتباطی با استانهای همجوار و به ویژه بارگاه حضرت رضا (ع) به توسعه یافتگی همتراز متوسط کشور دست یافته است».
نظاره گری یا کنشگری؟
حالا بیشتر از قبل آشکار شده که تمرکزگرایی، تنها درد توسعه نیافتگی این خطه نبود تا با تمرکززدایی سیاسی و تأسیس استان جدید، چاره و درمانش به زودی فراهم شود. توسعه، امری است پیچیده و زمانبر و نیازمند بسیج همگرایانه منابع انسانی و مادی فراوان و استفاده از مزیتهای منطقهای برای تبدیل ضعفها به قوت و فرصت. در این فرآیند نفس گیر، عامه مردم و نخبگان میتوانند در کنار سکانداران امور، کنشگر باشند یا نظاره گر؛ فعال باشند یا منفعل. ایده گرا و راه حل دهنده باشند یا مسئله ساز و منتقد غیرمنصف. دوراندیشی، صبر، برنامه ریزی، خروج از پیله انزوا و خودکوچک انگاری، پیش گرفتن رویکرد درون زا و برون نگر با تکیه بر خرد و تجربه نخبگان، تشریک مساعی جمعی به دور از سیاست زدگی مفرط و باور قلبی تصمیم گیران ارشد به کار تیمی و خرد جمعی، لازمه تحقق اهداف توسعهای است. شکی نیست که تحقق این هدف، به کنشگری آحاد جامعه نیازمند است. به تعبیر فیلسوف وطنی: «ما آینده خودمانیم. آینده با ما متحقق میشود. آینده تحقق طرحهای ماست و پیداست که طرحها با توجه به امکانها و تواناییها درانداخته میشود.» به بیان دیگر، توسعه، مشروط به خودآگاهی و شناخت وضع موجود، درک مشکلات و پذیرفتن ضعفها و به عهده گرفتن مسئولیت حل آنهاست.
خراسان شمالی، همان گونه که با اتحاد و انسجام و همدلی صاحبان اصلیاش، یکایک زنان و مردان و دلسوزان این خطه پا گرفت، برای نیل به توسعه پایدار و همه جانبه نیز به حضور همه آحاد و مشارکت دلسوزانه آنان چشم امید دارد. تشکیل نهادی فراگیر، غیردولتی و غیرانتفاعی با حضور نخبگان و دانشگاهیان و نمایندگان اقشار و تشکلها به عنوان بنیاد حامیان توسعه استان میتواند به مثابه بازوی فکری تصمیم گیران و مدیران اجرایی، تسهیلگر پیشرفت و توسعه این دیار باشد./