لغوی که پرسشبرانگیز شد
سرمقاله
لغو کنسرت رایگان همایون شجریان در میدان آزادی، فراتر از یک اتفاق فرهنگی، به رخدادی اجتماعی و سیاسی تبدیل شد. آنچه این مسئله را پیچیدهتر میکند، تناقضی است که میان نهادهای رسمی شکل گرفت. سخنگوی دولت تأکید کرد که مجوزهای قانونی این کنسرت صادر شده بود، اما در عمل، شهرداری تهران اجرای آن را لغو کرد. همین دوگانگی، بیش از اصل لغو، افکار عمومی را به پرسش واداشته است.
موسیقی و جامعه
در شرایطی که جامعه با مشکلات اقتصادی و فشارهای روزمره دست به گریبان است، موسیقی میتواند فرصتی برای همبستگی و آرامش فراهم کند. کنسرت رایگان همایون شجریان، به دلیل جایگاه ویژه او در فرهنگ ایرانی، میتوانست لحظهای از شادی مشترک برای طیف وسیعی از مردم باشد؛ شادیای که بسیاری از اقشار جامعه در این روزها کمتر به آن دسترسی دارند. لغو چنین برنامهای، در واقع، محرومکردن جامعه از حداقل فرصتهای نشاط جمعی است.
تضاد نهادی و بیاعتمادی
وقتی یک نهاد دولتی اعلام میکند همه مجوزها صادر شده و نهادی دیگر همان برنامه را لغو میکند، نتیجه آن چیزی جز تضعیف اعتماد عمومی نخواهد بود. مردم بهدرستی میپرسند: اگر یک برنامه ساده فرهنگی با مجوز رسمی به نتیجه نمیرسد، چگونه میتوان به وعدههای بزرگتر امیدوار بود؟ این ناهمخوانی میان تصمیمگیریها، بهتدریج به بیاعتمادی ساختاری در جامعه دامن میزند.
جایگاه میدان آزادی
میدان آزادی نه فقط یک مکان شهری، که نماد ملی و تاریخی است. برگزاری کنسرتی رایگان در چنین میدانی میتوانست پیام همبستگی و نزدیکی مردم با حاکمیت را تقویت کند. اما لغو آن، درست در نقطهای که باید پیام آزادی و همگرایی منتقل میشد، نشانهای معکوس به جامعه فرستاد.
نگاه به آینده
تجربه نشان داده است که جامعه ایرانی نسبت به محدودیتهای فرهنگی بیتفاوت نمیماند. لغوهای پیاپی، نهتنها نشاط عمومی را کاهش میدهد بلکه هنرمندان و مردم را نیز از مسیرهای رسمی دور میسازد. اگر هدف تقویت سرمایه اجتماعی است، باید اجازه داد برنامههایی از این دست در فضای باز و برای همه اقشار برگزار شود. ادامه این روند، خطر بیاعتمادی و فاصله بیشتر میان مردم و نهادهای رسمی را به دنبال خواهد داشت.
لغو کنسرت همایون شجریان، نمادی از چالشهای مدیریت فرهنگی در کشور است. صدور مجوز از سوی دولت و لغو توسط شهرداری تهران، بیش از هر چیز ضرورت هماهنگی و شفافیت نهادی را یادآور میشود. شاید اکنون زمان آن رسیده که مسئولان به جای واهمه از تجمعات فرهنگی، به ظرفیتهای آن برای تقویت همبستگی اجتماعی بیندیشند. جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند امید، همدلی و نشاط است؛ و هنر، یکی از مهمترین مسیرهای رسیدن به این هدف است.