در شهر بجنورد مرکز استان خراسان شمالی چهارراهی هست که به «چهارراه چِکُنم؟» معروف است. اگر چه این چهارراه بعد از انقلاب نامهای مختلفی را به خود دیده اما هیچکدام از این اسامی نتوانست نام اصلی آن را از ذهنهای شهروندان پاک کند و همچنان مردم بجنورد آن را بنام چهارراه چکنم میشناسند!
در مورد علت معروفیت این چهارراه به این نام، نقلهای زیادی مطرح هست که در این نوشتار قصد و فرصت پرداختن به آنها را نداریم.
به جهت قرار گرفتن این چهارراه در نقطه مرکزی شهر بجنورد همیشه ترافیک سنگینی در این چهارراه وجود داشته و دارد.
چند سال قبل راهنمایی و رانندگی و شورای ترافیک شهر تصمیم گرفتند خیابانهای منتهی به این چهارراه را یکطرفه کنند تا بتوانند از ترافیک آن بکاهند. اما اجرای این طرح ترافیکی ناپخته که از بسیاری جهات به جراحی اقتصادی دولت شباهتهای زیادی داشت، بدون اطلاعرسانی قبلی و بدون نصب تابلوهای راهنما و هدایتکننده، قفل ترافیکی عجیبی ایجاد کرد و تا مدتها موجب سردرگمی شهروندان و مسافرینی بود که طبق روال گذشته قصد عبور از این مسیر را داشتند.
قفل ترافیکی که به کلاف سردرگمی تبدیلشده بود و رانندگان نه راه پیش داشتند و نه راه پس! خالی از اشکال نبودن این طرح و اجرای ناقص و بیبرنامه آن دو بار نام چهارراه چکنم را بر زبانها انداخت و مؤید این شد که انتخاب این نام برای این چهارراه درگذشته کاملاً با مصمّا بوده است.
آنموقع یادداشتی نوشتم با همین عنوان که «در چهارراه چِکُنم، چه کُنم؟!» و طی آن ضمن طرح سؤالاتی خطاب به متولیان امر، پیشنهادهایی برای گشودن این گره ترافیکی ارائه شد که دریکی از مطبوعات محلی به چاپ رسید و متعاقب آن کارشناسان راهنمایی و رانندگی با نصب تابلوهای راهنمایی در خیابانهای مختلف منتهی به این منطقه و حضور در برنامههای صداوسیما اطلاعرسانی نمودند تا توانستند بخشی از این معضل را برطرف کنند اگرچه مشکل اصلی همچنان باقی است.
این روزها وقتی نگاهی به وضعیت اقتصادی جامعه میکنیم متوجه میشویم که داستان شرایط اقتصادی جامعه ما نیز دستکمی از داستان چهارراه چکنم بجنورد ندارد!
شرایط اقتصادی به گونه ای است که تصمیمگیری را برای مردم به یک کلاف سردرگم تبدیل کرده است. با این تفاوت که چهارراه چُکُنم ها، در مسیر زندگی مردم یکی دوتا نیست! و چهارراه چکنم های زیادی وجود دارند که مردم میمانند برای رسیدن به حداقل خواستههای بهحق خود باید به کدام سمت گردش کنند؟!
شرایط بازار مسکن به گونه ایست که امروزه خانهدار شدن نه به یک آرزو بلکه به یک رویاء تبدیلشده و مردم از خود میپرسند برای رسیدن به حداقلی از مسکن در چهارراه چکنم مسکن، چه کنم؟!
شرایط بازار صنعت خودرو به گونه ای است که مردم نمیدانند برای رسیدن به خودروی موردعلاقه خود چه راهی را باید طی کنند و به چه کسی و کجا باید مراجعه کنند و از خود میپرسند در چهارراه چکنم خود را، چه کنم؟!
جوانان درزمینه تحصیل و متعاقب آن اشتغال خود هیچ آینده روشنی را پیش روی خود نمیبینند و با خود میگویند در چهارراه چکنم شغل، چه کنم؟!
در موضوع ماندن یا رفتن از این کشور جوانان مملکت در تردید به سر میبرند. ازیکطرف وابسته به خاک و دلبسته به وطن خود هستند و از طرف دیگر آینده روشنی را در پیش روی خود نمیبینند. لذا دائماً از خود میپرسند در چهارراه چکنم انتخاب محل زندگی، چه کنم؟!!
با وضعیت تورمی و با افزایش، افسارگسیخته قیمتها، در تأمین حداقلها خوراک و پوشاک ماندهاند و از خود میپرسند با این وضعیت درآمدی در چهارراه چکنم چگونگی تأمین هزینههای زندگی، چه کنم؟!
و دهها و صدها چهارراه چکنم دیگر که سخت ذهن مردم کشورم را به خود مشغول کرده و دائم از خود میپرسند در چهارراه چکنم..... چه کنم؟!!!
امیدوارم دولتمردان محترم، و مدعیان حامی محرومان اگر بلدند، تابلوهای راهنمایی را در مقابل دیدگان هموطنان عزیز نصب و آنها را از بلاتکلیفی نجات داده و به مسیر درست و بیدغدغه زندگی هدایت نمایند وگرنه....!
آقایان روسای محترم دولت و مجلس! که در زمان کاندیداتوری رگهای گردنتان متورم و ادعاهایتان گوش فلک را کر کرده بود و با دیدن یخچالهای خالی بازنشستگان شرمنده میشدید! آسوده بخوابید و دیگر نگران یخچالهای خالی مردم نباشید، چراکه نهتنها بازنشستگان که آحاد قشرهای جامعه یخچالهای خود را از برق کشیدهاند و زودپزهای خود را به فروش گذاشتهاند! چون دیگر نه مواد غذایی مازادی هست که در آن یخچال بگذارند و نه گوشتی که در زودپز بپزند!!! لذا بهتر است خود و مدیرانتان اگر بر درد دل مردم نوش نیستید، نیش هم نباشید و با گزارشها و ادعاهای غیرواقعی خود بر زخم دل مردم نمک نپاشید.