دولت لیبرالی بهمثابه محصول قرارداد اجتماعی و حقوق طبیعی
یادداشت – دکتر محسن مجرد
محصول قرارداد اجتماعی جان لاک همچون هابز، واگذاری بدون قید و شرط و ابدی حقوق طبیعی نیست، بلکه لاک اقدام به واگذاری مشروط و محدود حقوق طبیعی میکند و همچنین این واگذاری همیشگی نیست، بلکه با اجماع و توافق تفویضکنندگانِ حقوق طبیعی ملغی خواهد شد. ازاینرو، قدرت سیاسی که در نظریهی لاک شکل میگیرد متمرکز و ضد آزادی طبیعی آدمی نیست، بلکه میبایستی مدافع این آزادی تعریف و تفسیر شود؛ این نکتهای است که در تعریف لاک از «قدرت سیاسی» هم قابل ادراک میباشد:
«قدرت سیاسی قدرتی است که همهی انسانها در وضعیت طبیعی از آن برخوردار بودند و آن را تسلیم جامعه و حکمرانانی کردند که جامعه برای خود برگزیده بود، این قدرت بر اساس اعتمادی آشکار یا پنهان در اختیار آنها قرار گرفت تا برای خیر و صلاح و مراقبت از داراییهای مردم به کار گرفته شود.»
جان لاک این تعریف از «قدرت سیاسی» را که معطوف به صیانت از حقوق و داراییهای ذاتی و طبیعی آدمی است در مقابل «قدرت استبدادی» بیان میکند؛ در نظر لاک «قدرت استبدادی قدرت مطلق و خودسرانهای است که یک فرد بر دیگری دارد تا هر زمان که میخواهد زندگی او را بگیرد و این قدرتی است که نه طبیعت داده است -زیرا طبیعت هیچ تفاوتی میان انسانها قائل نشده است- و نه میتواند توسط قرارداد یا پیمانی منتقل شود. از آنجا که انسان چنین قدرت خودسرانهای را بر زندگی خود ندارد، نمیتواند آن را به شخص دیگری بدهد و این (قدرت استبدادی) پیامد غرامتی است که متجاوز برای زندگی خود میپردازد، وقتی که خود را در وضعیت جنگ با دیگری قرار میدهد» از همین جاست که لاک و نه هابز را اولین بنیانگذار لیبرالیسم میدانند
بدینترتیب لاک مدافع نوعی از حکومت است که به آزادی طبیعی فرد تقدم میبخشد؛ این تقدم بخشیدن به آزادی طبیعی فرد که به گفتهی لاک میراث ذاتی آفرینش اوست، همان گرهگاهی است که حقوق طبیعی و لیبرالیسم را در اندیشهی جان لاک پیوند میزند. همگان باور دارند که نظریههای جان لاک در زمینهی دولت و حقوق طبیعی پایهی نظری لیبرالیسم جدید را گذاشت، ولی نباید از یاد برد که پیشینهی لیبرالیسم بهعنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی بیشتر از دوونیم قرن نیست. لاک بهعنوان فیلسوفی که بنیانگذار لیبرالیسم تلقی میشود، پارادایم و متد خود را بر اساس حقوق طبیعی تدوین میکند.
در واقع لاک از آزادی فرد، قدرت سیاسی محدود، مالکیت خصوصی و دولت قانونی و محدودِ متکی به رضایت مردم که اصول لیبرالیسم را تشکیل میدهند، دفاع میکند، چون حقوق طبیعی را پذیرفته است، بهبیاندیگر، استدلال لاک در باب پذیرش اصول لیبرالی با ارجاع به حقوق طبیعی تدوین میشود. اهمیت حقوق طبیعی در نزد لاک تا آن اندازه است که عشق مردم به عدالت و حقوق طبیعی را عامل نجاتشان معرفی میکند.