تقلید و توسعه
دکتر محسن رنانی
توجه: متن زیر بخشی است از یادداشتی تحت همین عنوان که در ۲۱ مهرماه ۱۴۰۱ در تارنمای رسمی دکتر رنانی منتشر شده و توسط اترک خلاصه شده است. مطالعه کامل این مطلب توصیه می شود.
روزی در نشستی علمی درباره توسعه، شرایط لازم برای آماده شدن جامعه ایران برای ورود به «سالِ صفر توسعه» را برمیشمردم؛ یکی از آن شروط را هم لزوم عبور جامعه ایران از مساله تقلید دانستم. یکی از حضار گفت: آقا تقلید هم یک امر تخصصی است. مگر در عصر توسعه، همه امور تخصصی نمیشود؟ و مگر هر فرد در امور مختلف به متخصص همان رشته مراجعه نمیکند؟ خوب، در امور دینی هم مومنان به یک متخصص مراجعه میکنند. همانگونه که شما برای حل مشکل بیماریتان نزد پزشک میروید، برای حلوفصل امور دینی هم نزد یک فقیه میروید. بنابراین تقلید با دنیای مدرن سازگار است.
پاسخ من این بود که: خیر، تقلید از یک فقیه از جنس مراجعه به یک متخصص مثل پزشک نیست. چرا؟ به دلایل زیر:
- پزشک نمیگوید اکنون که مرا به عنوان پزشک انتخاب کردی، به این معنی است که تو مرا اَعلَم از دیگران میدانی و بنابراین از این پس در همه بیماریهایت باید به من مراجعه کنی و دیگر حق نداری سراغ پزشکان دیگر بروی.
- پزشک نمیگوید حالا که آمدی سراغ من، از این پس هرگونه پول و وجوهاتی که میخواهی در امور پزشکی صرف کنی را یا باید به من بدهی یا با اجازه و نظر من خرج کنی؛ و حتی وقتی بیمار نیستی باید بخشی از درآمدت را به من بپردازی.
- هر پزشک در یک زمینه متخصص است و خود را صاحبنظر در همه زمینههای پزشکی نمیداند و برای بیماریهایی که در تخصص او نیست بیمار را به پزشک دیگر ارجاع میدهد.
- پزشک برای هر بیمار با توجه به سن، جنس و شرایط جسمی و ذهنی و روانی او نسخه خاصِ خودش را مینویسد و در مورد یک بیماری، برای همه بیماران یک نسخه کلی و عمومی نمیدهد.
- پزشک با بیمار گفتوگو میکند، به او اجازه پرسشگری میدهد و توضیح میدهد که بیماری او دقیقاً چیست و چرا این نسخه را برای او پیچیده است؛ در مواردی هم نظر بیمار را میخواهد و اگر بیمار مقداری دانش پزشکی هم داشته باشد، پزشک با مشورت خود او طرح درمانی مینویسد. به طور کلی پزشک، بیمار را در مورد طرح درمانی خود قانع میکند و از نظر روانی برای او اعتماد ایجاد میکند.
- اگر پزشک در تشخیص و تجویز خود خطایی بکند بعد از مدت کوتاهی آشکار میشود (بیماری بهبود نمییابد یا عوارض درمان، پدیدار میشود)، آنگاه بیمار میتواند برنامه درمانی یا پزشک خود را عوض کند و مجبور نیست تا آخر عمر یک نسخه و یا یک طرح درمانی خطا را دنبال کند و آسیبهای احتمالی آن را متحمل شود.
- پزشک با آمدن داروها و فناوریهای جدید برای تشخیص و درمان، از آنها استفاده میکند و پیوسته ابزارها و روشهای خود را بهبود میدهد و به تجهیزات یا داروها و روشهای درمانی گذشته خود دلبستگی و تعهدی ندارد و برایش مقدس نیستند.
- پزشک همواره در برابر اقدامات خود پاسخگو است. اگر در درمانش خطایی انجام داد و به بیمار آسیبی زد، بیمار حق شکایت و گرفتن خسارت دارد.
- برای پزشک، متخصصان قبلی علوم پزشکی مقدس نیستند و هیچ پزشکی دنبال آزمون و تایید راهکارهای پزشکان قبلی نیست. اصولاً مأموریت متخصصان علوم این است که دنبال راهحلهای جدیدی باشند. بنابراین هر پزشک دنبال شناسایی نقاط ضعفِ راهکارهای پزشکان و استادان قبلی و پیدا کردن راهکارهای بهتر و جدیدتر است. برای پزشک، نه راهکارهای قبلی مقدسند و نه استادان.
- در پزشکی چیزی بهنام «مشهور علما» وجود ندارد. یعنی اینجوری نیست که اگر تاکنون همه پزشکان قبلی، برای درمان یک بیماری یک نظر واحدی داشتهاند، دیگر هیچ پزشکی جرأت نکند یک راهحل یا روش درمانی متفاوتی را معرفی کند و بهکار گیرد.
- هر پزشک یا متخصص علم جدید برای حل هر مساله، فقط «احتمال میدهد» که راهکارش درست باشد و همواره دنبال پیدا کردن راهکار بهتر است و از قضا هر کس راهکار بهتری بیاورد او میپذیرد و راهکار خودش را پس میگیرد. یعنی هیچ پزشکی نمیگوید انجام راهکار من «واجب» است و انجام راهکارهای دیگر «حرام» است. و اگر هم خود پزشک راهکارهای جدید و بهتر را نپذیرد، جامعه پزشکی راهکار او را باطل اعلام میکند و راهکار جدید را توصیه میکند.
- همواره یک مرجع بالاتر علمی و پزشکی (مثل سازمان نظام پزشکی) بر فعالیتهای پزشک نظارت میکند و در صورت تکرار اشتباهات، ممکن است اجازه فعالیت او لغو شود.
- وقتی پزشک، تشخیصی بر روی بیماری یک فرد گذاشت و تجویزی کرد، بیمار حق دارد آن تشخیص را نپذیرد. او میتواند به سراغ پزشکان دیگر برود و نظر آنها را هم بگیرد و بعد با مقایسه همه نظرات و براساس عقل و احساس خویش ببیند نظر کدام یک از پزشکان برایش قابل قبولتر است و به او احسا س اطمینان و آرامش بیشتری میدهد، آنگاه همان را اجرا کند.
- گاهی پزشک در مورد درمان یک بیمار، با دیگر همکارانش مشورت میکند و وقتی بیماری یک فرد خیلی پیشرفته و سخت باشد، درخواست تشکیل شورای پزشکی با چند متخصص مختلف را میدهد و بر اساس نظر شورا عمل میکند.
- در پزشکی اگر بیمار هیچ اعتقادی هم به پزشک و به علم پزشکی نداشته باشد و از نظر اخلاقی هم فرد خیلی بیاخلاقی باشد، ولی دارو را بخورد و نسخه را عمل کند، بهبود مییابد. پس نیازی نیست که پزشک قبل از درمان، درباره اخلاق و اعتقادات قلبی بیمار، کاری انجام دهد. اما در امور فقهی و انجام مناسک دینی، وجود باور خالصانه قلبی و رعایت اصول اخلاقِ مومنانه، شرط لازم پذیرشِ عمل و رستگاری است. بنابراین مأموریتهای اعتقادی و اخلاقی فقها مقدم بر مأموریت آنها در مورد صدور فتوا است.
- پزشک هر چقدر هم دارای تخصص عالی و شخصیت فرهیخته باشد، هیچگاه سخنش و خودش مقدس نمیشود. یعنی نه او رفتاری میکند و جوری حرف میزند و جوری لباس میپوشد که به بیمارش القای تقدس کند و نه بیمار او را مقدس میانگارد و بنابراین عقل و اختیار بیمار هیچگاه تعطیل نمیشود؛ و همواره راه نقد و پرسشگری از پزشک، هم در زمینه پزشکی و هم در زمینه سایر رفتارش، باز است.
اکنون بیایید و در بندهای بالا، به جای کلمه پزشک، واژه «مرجع تقلید»، به جای کلمه بیمار، واژه «مقلّد» و به جای کلمه «درمان»، واژه «حکم فقهی» را بگذاریم، آنگاه دیگر هیچکدام از گزارهها صادق نخواهد بود.