استان خراسان شمالی، محل زندگی اقوامی مختلف از چند سده پیش است و حضور فرهنگهای متنوع، تفاوتهای قابلتأملی در منطقه نسبت به بقیه استانها ایجاد کرده که در همین ارتباط، عنوانهایی بهطور مدام از سوی مرکز سیمای اترک در حال تبلیغ است.
طی اینهمه سال و با عمومی شدن فضای مجازی در سطح کشور، از سوی بسیاری از علاقهمندان مباحث فرهنگ مردم و حوزه موسیقی سعی و تلاش بر این بوده تا به نکاتی که احتمال ایجاد اختلاف عقیده را دارد، پرداخته نشود.
اما چندی ست برخی خبرگزاریها و دوستان تحصیلکرده جوان ولی کمتجربه، با نوشتن متنهایی کوتاه و پر از اشتباه، سعی در به چالش کشیدن دیگران داشته و دارند که پرداختن به این موضوعات، جز تداوم بحثهای فرسایشی و بینتیجه، حاصلی نخواهد داشت.
برای مثال به نمونههایی از این نوع اظهارنظرها و تحلیلها درباره ساخت و پدیدارشان شدن ساز قوشمَه در این منطقه اشاره میشود:
(خبرگزاری ایرنا97/5/2) درباره پیشینه تاریخی ایجاد قوشمه همچون بسیاری از ادوات موسیقی، چیزی در دست نیست اما درباره وجهتسمیه آن گفتهشده که قوشمه از استخوانهای پای قوش ساخته میشود و بر این اساس گفته میشود در ابتدا به ' قوش نی' معروف بوده و نام این ساز بادی بهتدریج به قوشمه تغییریافته است.
احتمال دیگر در وجهتسمیه قوشمه برگرفته مفهوم دیگری شامل قوش است که معنای در کنار هم بودن و به هم چسباندن و در کنار یکدیگر بودن را میدهد.
(خبرگزاری ایسنا90/6/23)
«قوشمه» مانند بسياري از ادوات موسيقي، دليلي تاريخي درباره پيشينه پيدايش آن وجود ندارد، بنابراين پيدايش اين دسته از سازها را بايد مترادف تاريخ پيدايش موسيقي دانست. دوني(قوشمه) از استخوانهاي دو بال قوش استحال ميشود و در گويش محلي كرمانجي مفهوم شاهين را دارد.
احتمال ديگر در وجهتسمیه قوشمه برگرفته مفهوم ديگري شامل (قوش) يا (قش)است كه معناي در كنار هم بودن و به هم چسباندن و در كنار يكديگر بودن را ميدهد.
بههرحال قوشمه كه عمدتاً هفتتا 9 سوراخ (پرده) را دارد از دو قسمت اصلي ساخته و قسمت اصلي آن (دوني) برگرفته از شاهبال شاهين است كه بهصورت قوش در كنار هم قرارگرفته و با رشتههاي باريك و عمدتاً هفتتا 9 سوراخ (پرده) را دارد از دو قسمت اصلي ساخته و قسمت اصلي آن(دوني) برگرفته از شاهبال شاهين است كه بهصورت قوش در كنار هم قرارگرفته و با رشتههاي باريك و ظريف از ابريشم خالص يا پرچم به هم متصل ميشود. قسمت دوم قوشمه دو برش زبان از ني دارد و اصطلاحاً به آن «پيزبيزك» ميگويند و اين دوني ادواتي هستند كه صداي قوشمه را ايجاد ميكنند...
(پایگاه خبری عصر اترک93/2/7)
قوشمه يك ساز اصالتا " كرمانجي" و خراساني است قشمه یكی از سازهای برونی است كه توسط عاشقها نواخته میشود.
در خراسان شمالی سه نوع قشمه دیده میشود: قشمه های 5 سوراخه، 6 سوراخه و 7 سوراخه (كه همگی فاقد سوراخ پشت است) قشمه بیشتر در عروسیها به همراهی دایره و یا دهلی كه با دست نواخته میشود، به اجرای آهنگهای رقص میپردازد.
به گزارش اترک نیوز، قوشمه تنها سازي است كه بدنهای کاملاً استخواني دارد، و اين ويژگي منحصربهفرد آن میباشد.
در فرايند ساخت اين ساز از ني بال سه نوع پرنده، يعني شاهين، نوع خاصي از جغد و درنا استفاده میشود.
به اين صورت كه ني بال هاي مورد اشاره ـ از پرندگاني كه بهصورت طبيعي میمیرند ـ جداسازي شده و بعد از تمیزکاریهای اوليه، سرو ته ني بال با دقت بريده میشود، بعد از آن پردهبندی ساز راداریم كه متشكل از هفتسوراخ بر روي هر ني بال میباشد.
بخش صداساز قوشمه هم درگذشته "قميش" بوده اما امروزه با استفاده از برنج يا مس و بهرهگیری از نوعي زبانه ني اي ساختهوپرداخته میشود.
در فرهنگ كرمانجي وقتي دو چیز در کنار هم قرار میگیرند، اصطلاحاً " قوش میشوند.
مسماي ساز قوشمه هم از همين اصطلاح گرفتهشده، قوشمه يعني دو ني بالي كه كنار هم قوش میشوند. برخي هم نام اين ساز را "قوش نا " دانستهاند؛ مثل سرنا و كرنا و قوش را بهواسطهی بهرهگیری از ني بال قوش ( پرنده ) ارزيابي کردهاند.
اما آنچه مسلم است اين ساز امروزه بانام " قوشمه " شناخته میشود.
(پایان نقلقول از خبرگزاریها)
شاید این ادعا چندان بیراه نباشد که از صدها سال پیش در سطح کشور، ساز "قوشمه" را با استان خراسان میشناسند که پس از تقسیم استان، خراسان شمالی طلایهدار این ساز حیرتبرانگیز شد.
نوایی دلنشین که با شنیدن صوت داوودی آن، شادمانگی را میهمان تن و جان هر شنوندهای میکند. بهطورمعمول، هر ساز و یا مجموعهی آلات موسیقی در جهان، پیشینه و خاستگاهی داشته و دارند.
تاریخ گذشته هر وسیله نواخت موسیقی، ریشه در جغرافیای منطقهای داشته و Pedar:یا متناسب با شرایط آب و هوایی هر دشت و دامنهای شکلگرفته است.
برای مثال، ساز "نیانبان" سابقهای دیرینه در استانهای جنوبی کشور دارد. اما اینک در عموم شهرها و به مناسبتهای مختلف از این ساز و بقیهی آلات موسیقی بهره میبرند.
تار و دوتار هم از چنین سابقهای برخوردار هستند. هرچند سازهای اروپایی ازجمله ویولون و آکاردئون، پس از ورودشان به کشور، با موسیقی ایرانی همراه شدند و بسیاری از ترانههای فرهنگ مردم خراسانی، در چند دهه پیش، با آکاردئون ثبت و ضبط شد.
دربارهی واژهی قوشمَه، اظهارات متفاوتی شده است.
با نگاهی به موسیقی غرب کشور ازجمله کردستان و کرمانشاه و استانهای همجوار آنها، نشان از این داشته و دارد که هیچ سابقهای از سازهای قوشمه و دایره در آیینها، ادبیات شفاهی و مکتوب و فرهنگ مردم این مناطق به ثبت نرسیده و "دَف"، اصلیترین دستمایهی موسیقایی آن خطه است. که سازهایی بانامهای: دَف و دوطبله، نرمه نای(بالابان)، سورنا(تایه)،
تنبور، تار و کمانچه خاص این نقطه است.
هویت جغرافیایی یک ساز و سابقهاش در منطقه زیستی هر قوم، نیاز چندانی به اثبات از طریق نوشتار هم ندارد.
زیرا میتوان این ادعا را هم داشت که شرایط آب و هوایی، در پدیدار شدن و خلق یک وسیله برای نواختن موسیقی با آن تأثیرگذار بوده است.
برای مثال، دایره یا همان "اَلدَفِه"(قاوال در آذربایجان)، با اصالتی ترکی در سطح کشور، ظاهراً پیش از ساز دف، در عموم شهرها حضورداشته و دارد.
اما اینکه بخواهیم نوازنده مشهوری با بیش از ۵۰ سال سابقهی نواخت دایره در بجنورد را "دفنواز" معرفی کنیم، نشان از پژوهشهای سطحی و رفتاری احساسی و نگاهی یکسویه دارد!
نگاهی به عبارت قوشمه در تاریخ فرهنگی بجنورد؛
واژهی قوشمه در ادبیات ترکی، نشان از باهم بودن و مخلوط شدن دو چیز دارد.
که بیان این کلمه به شکل امری، دستور به مخلوط و قاطی نکردن دو چیز باهم است.
کنایه "قوشمَه قوش"یا "قوشِی قوش" که دلالت بر قاطی کردن و مخلوط کردن دو یا چند چیز باهم دارد.
فعل "قوشماق"، نشان از مخلوط کردن و در هم تنیدن دو یا چند چیز و یا مواد خوراکی باهم دارد.
و عبارت" قوشِق" گواهی بر تداخل و قاطی شدن دو یا چند چیز باهم میدهد.
ضربالمثل "قوشَه قَرَّه نگِز"(باهم پیر شوید)، کاربردیترین مَثَلی است که از سدههای پیش در بجنورد رایج بوده و در اولین شب ازدواج از سوی میهمانان و در لحظهی خداحافظی به عروس و داماد گفته میشود.
آدَمَه قووِیش مَن(کنایه از کسی که قاطی آدمها نمیشود)
اشاره به افراد گوشهگیر و منزوی که سعی دارند در تنهایی روزگارشان را بگذرانند.
عبارت قوشنِه(همسایه)، اشاره به فرد و یا خانوادهای که خانههایشان در کنار و یا رو به روی همدیگر هستند.
واژگان و یا کنایههایی که همگی دلالت باهم بودن و در کنار هم بودن رادارند.
ضربالمثلی از چندین دهه پیش دریکی از روستای فارس زبان منطقهی "پیش قلعه" در شب عروسی بر سر زبانها است که میهمانان با گفتن این عبارت، خطاب به عروس و داماد، مجلس جشن را ترک میگویند:
قوشَه قوشَه چاغا گَلسِن (جفتجفت بچه بیاید)
اما ابداع کلمههایی هم چون "قوش نِی"و" دو نِی" در کانالهایی با عنوانهای مشخص برای کمرنگ کردن واژهی "قوشمَه"، اگر عمدی برای جانشینی آن نباشد، قطعاً از سر ناآگاهی و آشنا نبودن با حوزههای موسیقی در سطح کشور و استان است. تلاشی که گاه در مقالات هم به چشم میخورد.
حضور واژگانی در رقص محلی هم بخشی از این تاریخ فرهنگی بجنورد است.
عنوانهایی هم چون آلَه گِئز، قال دِه قال دِه، قووَلَنکِه، چَبَّه راستَه و سه قَرصَه، ازجمله عبارتهایی هستند که با رقص محلی عجین شدهاند و قابلیت تفکیک از همدیگر را ندارند.
کلام آخر اینکه پیشنهاد میشود، برای اثبات خود، به نفی دیگران نپردازیم.
سکوت افراد در مقابل هر نوشتهای را دلیل برنداشتن استدلال و برهان ندانیم و یکتنه به قاضی نرویم.
جای تأسف اینکه به دلیل عدم نظارت دقیق کارشناسان ادارهی کل ارشاد اسلامی، عمده مطالب برخی از کتابها در سطح استان که با عنوان پژوهش میدانی به چاپ میرسد، با نگاهی یکسویه به مقوله موسیقی و فرهنگ و فرهنگ مردم عامیانه نوشتهشده و میشود.
درحالیکه نگاه یک پژوهشگر و محقق به مقولهی فرهنگ مردم و فرهنگ عامیانه، باید و الزاماً بدون جانبداری باشد تا خوانندگان و شنوندگان هر موضوع فرهنگی، با اطمینان و اعتماد، با نویسنده و پژوهشگر همراه شوند.