بررسی رابطه اعتیاد و امنیت با بهره گیری از رویکرد تحلیل سیستمی (قسمت اول)
دکتر علی سلیمان پور - استادیار و مدیر گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسالمی بحنورد
چکیده
با توجّه به رابطه تنگاتنگ میان اعتیاد به مواد مخّدر و از میان رفتن امنیّت فرد، جامعه و نظام سیاسی در این مقاله سعی شده است تا علاوه بر تبیین و باز نمایی ابعاد مختلف این ارتباط با بهره گیری از روش تحلیل سیستمی نا امنی و آسیب های ناشی آن در سطوح مورد نظر بررّسی و برخی تجویز های سیاستگذارانه به منظور پیشگیری و یا مبارزه با تهدیدات ناشی از اعتیاد ارائه شود. ما حصل بررّسی مزبور حاکی از آن است که اعتیاد به مواد مخّدر در سطح خرد و از طریق تاثیر گذاری بر جسم و روح افراد به شیوه های مختلف منجر به احساس نا امنی، اضطراب تشویق و نگرانی می شود ضمن آنکه فرد معتاد و بویژه اعتیاد به مخدّرهای روان گردان امنیت خانواده در درجه نخست و سپس امنیت اجتماعی را نیز به شدت تهدید می کند. گزارشات متعدد مبنی بر ارتکاب جنایت از سوی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر متاسفانه دردآور و تکان دهنده است. در سطح کلان و کل نظام سیاسی نیز باید واقع بینانه بپذیریم که رواج و گستردگی اعتیاد در میان شهروندان علاوه بر ایجاد بی تفاوتی و عدم پذیرش مسئولیت اخلاقی و سیاسی زمینه نفوذ و بروز تهدیدهای خارجی را فراهم می آورد و بطور کلی بقاء کشور و تمامیت ارضی کشور را به مخاطره می اندازد .
*استادیار دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد/
1) کلیاتی درباره امنیت، اعتیاد و تحلیل سیستمی
الف- امنیت
سخن گفتن درباره امنیت کاری سهل و ممتنع است، سهل از این جهت که معنایی کم و بیش بدیهی و قابل لمس دارد و هر کسی همواره در کنش های رفتاری خویش وجه قابل درکی از نیاز به امنیت را نشان می دهد و ممتنع است از آن جهت که ارائه تعریفی جامع و مانع از آن بسیار دشوار و تقریبا غیر ممکن است. به تعداد صاحبنظران در این زمینه تعریف وجود دارد و در عین حال این واژه در ترکیب با واژگان دیگر وضعیتی ناپایدار و معنایی سیال به خود می گیرد. ترکیبات متنوعی همچون امنیت درونی، امنیت شغلی، امنیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ملی و ... علاوه بر معانی متفاوت با برداشت های کم و بیش متعارضی نیز همره بوده اند. در فرهنگ های لغت امنیت به معانی در امان بودن، آرامش، آسودگی، مصونیت در برابر خطر، احساس آزادی، رهایی و ایمنی آمده است که از جمله در فرهنگ معین به معنای ایمن شدن و در امان بودن تعریف شده است (فرهنگ معین، 1363: 352). در فرهنگ عمید آرامش و آسودگی (عمید، 1379: 233) و در فرهنگ المنجد به معنای اطمینان و آرامش خاطر بیان شده (فرهنگ المنجد، 1973: 18).
صرفنظر از معنای لغوی، در تعاریف اصطلاحی نیز تنوع و گستردگی فراوانی به چشم می خورد که در مجموع می توان آنها را بصورت زیر خلاصه نمود: «امنیت عبارت است از رها بودن از خطر یا ترس و هرگاه فرد سازمان، دولت یا جامعه ای واقعاً از تهدید و خطرهای مورد نظر رها بوده یا در مقابل آن حفاظت شود گفته می شود آن فرد، جامعه یا دولت از امنیت برخوردار است» (مصطفوی، 1388: 78).
تردیدی وجود ندارد که امنیت مهمترین نیاز انسان و فصل مشترک همه مشکلات وی از بیماری روانی گرفته تا خودکشی، اعتیاد و بزهکاری است. موضوع امنیت از نظر روان شناختی به خصوص در بهداشت روانی و آسیب شناسی روانی اهمیت بسیار زیادی دارد. آرامش، رشد، شکوفایی، بروز استعدادها و خلاقیت های و نیل به همه کمالات انسانی در سایه امنیت به دست می آید (بیات، 1388: 11). اهمیت وجود امنیت در زندگی تا حدی است که برخی متفکران اجتماعی در تعاریف خود کلمه «امنیت» را مترادف با مفهوم«سلامتی» به کار گرفته و وجود آن را ضامن بقاء و پایداری جامعه سالم پنداشته اند. در عین حال این نکته دارای اهمیت است که «احساس امنیت» همیشه رابطه مستقیمی با امنیت واقعی ندارد و وجود یا عدم وجود آن (احساس امنیت) لزوماً به معنای بهره مندی یا محرومیت از امنیت واقعی نیست (کرمی نوری، 1387: 2).
در جمع بندی کلی نسبت به مقوله امنیت باید اظهار نمود که هر یک از سطوح امنیت نه تنها مسائل و پیچیدگی های خاص خود را دارد بلکه با مسائل و مشکلات سطوح دیگر نیز مرتبط است. بنابراین بهبود و افزایش امنیت انسانی در یک سطح بر سطوح دیگر نیز اثرات مثبتی بر جای می گذارد همچنان که تهدید امنیت در یک سطح سایر سطوح را نیز تهدید خواهد کرد. برای مثال تهدید امنیت فردی و کاهش قدرت و اختیار افراد در مشارکت های اجتماعی در سطح امنیت ملی منجر به تضعیف نظام سیاسی و ایجاد زمینه برای تهدیدات خارجی می شود. به همین نسبت تهدیدات امنیت در سطوح کلان اعم از امنیت جهانی و یا امنیت ملی به طرز محسوسی تاثیرات تهدید آمیز خود را در حوزه امنیت اجتماعی و بویژه امنیت افراد و آحاد جامعه (در سطح خرد و جزئی) بر جای می گذارد. رویکرد سیستمی به مقوله امنیت جزئیات بیشتری از هم پیوندی در سطوح مختلف آن را نشان می دهد که طی مباحث بعدی مورد توجه و بررسی قرار خواهد گرفت.
ب- اعتیاد
اعتیاد از ریشه عاد و به معنای چیزی را به عادت پذیرفتن و خو گرفتن است. بطور مشخص در تعریف اعتیاد به مواد مخدر گفته می شود؛ عبارت از وابستگی به موادی که تکرار مصرف آن با کمیت مشخص و در زمان های معین از نظر مصرف کننده ضروری بوده و دارای ویژگیهای زیر است: ایجاد وابستگی جسمی، ایجاد وابستگی فکری، پیدایش پدیده تحمل در بدن نسبت به مواد مصرفی، به دست آوردن ماده مورد نیاز به هر شکل و از هر طریق و تاثیر مخرب آن بر مصرف کننده، خانواده و جامعه (آقا بخشی، 1379: 3).
بر اساس تعریف فوق معتاد به کسی گفته می شود که از راه های گوناگون نظیر خوردن مواد مخدر، تزریق آن، دود کردن، استنشاق، یا از راه مقعد یک نوع ماده یا چند ماده را با هم بصورت مداوم مصرف می کند که در صورت قطع آن فرد با مسائل جسمانی، رفتاری یا هر دو مشکل مواجه خواهد شد (همان:9)
واقعیت های هولناک در خصوص اعتیاد و پیامدهای آن بر کسی پوشیده نیست از جمله باید اشاره نمود که مصرف مواد مخدر نبض جامعه و نیروی فعّال و موثر آن را به شکل سازمان یافته هدف قرار می دهد. بروز اختلالات روانی متعدد مانند هذیان، سوء ظن، توهمات بصری، شنوایی، لمسی، اضطراب، دلواپسی و تشویش، رفتارهای خشونت آمیز و تهاجمی، تشنج و ده ها نوع بیماری و یا اختلالات متعدد اجتماعی از جمله برهم زدن بنیان خانواده و گسترش جرم و جنایت تماماً از آثار اوّلیه سوء مصرف مواد مخدر است. گسترش فرهنگ مصرف مواد مخدر و روان گردان فرهنگ کار و تلاش اجتماعی را در جامعه متزلزل کرده و موجب خمودگی و افسردگی اجتماعی و از بین رفتن هویت اجتماعی به خصوص در نسل جوان می شود (تاری و غلامی،1389: 55 ).
اعتیاد به مواد مخدر همه ساله ده ها هزار قربانی از مردم جهان می گیرد، صدها میلیارد دلار هزینه بر آن ها تحمیل می کند و خسارت عظیم غیر قابل اندازه گیری به افراد، خانواده ها و کل جامعه جهانی وارد می آورد. در ایران به علت قرار گرفتن بر سر راه ترانزیت مواد از کشور افغانستان به سایر کشورهای دنیا سالیانه میلیارد ها تومان هزینه مبارزه با قاچاق چیان، خرده فروشان داخلی و همچنین مداوای معتادان و حمایت از خانواده های درگیر با مواد مخدر می شود و بر اساس آمار ارائه شده از طرف مقامات مسئوول بیش از دو میلیون نفر معتاد قربانی مواد مخدر شده و خانواده های بسیاری از آنان نیز متلاشی شده اند (صدیق سروستانی، 1385:160).
بطور کلی مواد مخدر را با توجه به اثراتی که بر سیستم عصب مرکزی- مغز و سلسله اعصاب – افراد مصرف کننده می گذارند به سه دسته عمده تقسیم می نمایند.
1- محرک ها مانند کوکائین، کرک، کافئین و نیکوتین که مصرف آنها سیستم عصب مرکزی فرد مصرف کننده را تحریک و بطور موقت موجب هوشیاری، هیجان و فرونشاندن خستگی او می شود. اما مصرف دراز مدت این مواد قوی ترین تاثیرات فرسایشی را بر بدن مصرف کننده باقی می گذارد.
2- کند کننده ها مانند الکل و مواد افیونی همچون تریاک و هروئین که موجب کاهش فعالیت سیستم عصبی شده و از همین رو عضلات فرد را شل کرده، اضطراب را از بین برده و درد را تسکین می دهد. اختلال تنفسی ناشی از زیاده روی در مصرف این مواد یا مصرف ترکیبی از آنها خطر مرگ برای مصرف کننده را به همراه دارد.
3- توهم زاها مانند ال اس دی، اکستاسی، حشیش و ماری جوانا که سیستم عصبی را مختل نموده و درک مصرف کننده را از واقعیت منحرف و غیر عادی می نماید. مصرف دراز مدت این مواد باعث اختلال فکری مصرف کننده می شود (همان:161و 162).
ج- تحلیل سیستمی
مقصود از تحلیل سیستمی در این بررسی عمدتاً الگوی تحلیل ارگانیکی جامعه است که هر چند تحت عنوان کلی نظریه سیستم ها قرار می گیرد لیکن به دلیل تاکید بر نظام و سیستم های اجتماعی و تشبیه آن به موجود زنده کم و بیش از حوزه نظریه عمومی سیستم ها در معنای علمی آن خارج می شود. مفهوم سیستم در علوم ماشین، مکانیک و فیزیک اساساً بر تحلیل نوعی ارتباط مادی و مکانیکی میان اجزاء مبتنی است و بعبارتی هیچگونه آگاهی در روابط اجزاء آن وجود ندارد در حالیکه رویکرد سیستمی مورد نظر (تحلیل ارگانیکی یا کارکرد گرایانه ) علاوه بر پیچیدگی های بیشتر آمیخته با آگاهی و کنش های هدفمند در روابط اجزاء می باشد. علی حال به دلیل آنکه کارکردگرایی نیز یکی از شاخه های تحلیل سیستمی محسوب می شود و تمامی عناصر مفهومی آن را در فرایند بررسی و تحلیل خود مورد استفاده قرار می دهد لذا عنوان کلی تحلیل سیستمی را در این بخش برگزیده ایم.
در معرفی الگوی تحلیل مورد نظر اجمالاً باید گفت که بر اساس تعریف رایج درباره سیستم، جامعه نیز همچون یک موجود زنده یا حتی شی و پدیده مادی، متشکل از اجزایی فرض می شود که به منظور دستیابی به هدف مشترک با یکدیگر همکاری مینمایند (رجوع شود به رضائیان، 1380: فصل دوم). مفاهیم جزء و کل، کارکردهای مثبت و منفی، هدف واحد و بویژه مفهوم کلیدی تعادل در الگوی نظری مزبور حائز اهمیت زیادی هستند. آنچه مسلم است اینکه با چنین نگرشی تعادل، ثبات، امنیت و بقاء جامعه در گرو کارکردهای مثبت و ایفای شایسته نقش ها از ناحیه اجزاء تشکیل دهنده کل و آن مجموعه مادی، انسانی یا اجتماعی ست. استفاده از استعاره های علوم زیستی و پزشکی همچون بیماری، تب، درد، التهاب و مانند آن نیز در فرایند بررسی های مزبور رواج زیادی دارد همانگونه که چالمرزجانسون پیدایش کارکردهای نامناسب را با وضعیت بدن یک موجود زنده که از بیماری ها مختلف رنج می برد مقایسه می کند (کوهن، 1369: 125) و یا کرین برنیتون در کتاب «کالبد شکافی چهار انقلاب» با روش تاریخی – تطبیقی همراه با تمثیل یا قیاس با علم پزشکی و استفاده از استعاره تب به مطالعه انقلاب ها می پردازد (سلیمان پور،1392: 33).
درباره پیشینه نظریه کارکردگرایی نیز باید اشاره نمود که از گذشته های دور و از آن جمله در کتب مقدس هند باستان، کتاب «جمهوری» افلاطون و نظرات ارسطو تا اندیشمندان متأخر همچون اسپنسر در نظریه داروینیسم اجتماعی، امیل دورکیم در کتاب «تقسیم کار اجتماعی» و در دوران معاصر بویژه نظریات تالگوت پارسونز میتوان سوابق و زمینه های این شیوه مهم و موثر تحلیل را بازشناسی و مطالعه نمود. به عنوان مثال در کتب مقدس هند باستان آمده است که چهار کاست اصلی از دهان، بازوها، رانها و پاهای برهما آفریده شده اند بطوری که هر کاست عینا مانند اندامها دارای وظایف مشخص و متمایزی است (توسلی، 1369: 212).
در قالب تحلیل مذکور علاوه بر درک سیستمی و منظم نسبت به اختلالات ناشی از ورود مواد مخدر به سیستم بدن فرد که منجر به وضعیت عدم تعادل جسمانی و روانی او می شود میتوان در رابطه با ورود فرد معتاد درون خانواده و مجموعه انسان های مبتلا به اعتیاد درون سیستم اجتماعی قائل به وضعیت کارکردهای نامناسب و نتیجتاً بروز هرج و مرج، ناامنی و بیثباتی در سطوح مختلف فرد، خانواده، جامعه و نظام سیاسی شد.