بهار خاموش آن ها و زمستان خاموش ما !
محسن داوری- تابستان 1962 میلادی یکی از نشریات نیویورک در سه شماره پیاپی مقالاتی را به چاپ رساند که سپتامبر همان سال به عنوان کتابی مستقل هم منتشر شد: Silent Spring . کتابی به قلم «راشل لوئیزکارسون»، بانوی زیست شناس اهل پنسیلوانیا.
راشل در «بهار خاموش» به تشریح اثرات زيانبار آفت كش هایی مثل د.د.ت بر سلامت مردم، و پیامدهای جانبی و درازمدت آن بر طبیعت پرداخت؛ نـرخ افزايش يافته سرطان در آمريكا را مستند كرد؛ درباره نابودي پرندگان و ديگر موجودات زنده در اثر مصرف بی رویه سموم شيميايي هشدار داد و شیوه های کار مهندسان کشاورزی را به چالش کشید. كتاب او به زودی به 32 زبان ترجمه شد و دو سال در فهرست پرفروش هاي نيويورك تايمز باقي ماند. البته شرکت های بزرگی که عملکردشان در کتاب زیر سؤال رفته بود، میلیون ها دلار هزینه کردند تا راشل و کتابش را همزمان تخریب کنند. اما مطالب تحلیلی او به قدری مستند و انتقادهایش به اندازه ای مقبول وجدان عمومی جامعه بود که حتی جان اف. کندی وادار شد دستور بررسی موضوع استفاده های نادرست از آفت زداها را صادر کند.
كارسون دو سال بعد در اثر ابتلا به سرطان جان باخت، اما انتشار کتابش به نقطه عطفی در ارتباطات محیط زیستی و توسعه و سرآغازی برای جنبش های زیست محیطی جهان معاصر تبدیل شد. موفقیت این اثر در واقع تأييـدي است بـر اهميت رسانه و قـدرت واژه ها در شـكل دهـي بـه افكـار عمـومي و ارتقای آگاهی های زیست محيطی.
به لطف همین تلاش ها بود که چند سال بعد، در بهار 1970 برای نخستین بار، روز زمین با مشارکت حدود 20 میلیون نفر در ایالات متحده گرامی داشته شد؛ آماری که چهار دهه بعد، به مدد کارزارهای رسانه ای نهادهای ملّی و فراملّی، به حدود یک و نیم میلیارد مشارکت کننده در سرتاسر کره خاکی افزایش یافت.
کوشش های مداوم حامیان محیط زیست، به کمک رسانه ها، و ارتقای آگاهی های زیست محیطی، چه در سطح اقشار مردم و چه در سطوح تصمیم سازی و تصمیم گیری باعث شد با روی کار آمدن احزاب سبز در برخی کشورها و برگزاری نشست های بین المللی با حضور سران کشورها در سه دهه اخیر، نوعی اجماع جهانی برای مقابله با پیامدهای مخرب محیط زیستی شکل گیرد و چشم اندازهایی به عنوان اهداف توسعه هزاره و پس از آن، سند توسعه پایدار به تصویب سازمان ملل متحد برسد. اهداف و اسنادی که معکوس کردن روند اتلاف منابع زیست محیطی و پیگیری رویکرد اقتصاد سبز را هدف گذاری کرده و درصدد برقراری موازنه بین دو هدف رقیب، یعنی رشد اقتصادی و حفاظت از محیط زیست است.
اما وقتی همه این ها را کنار اخبار و گزارش های پراکنده و متناقضی بگذاریم که این روزها از برگشت خوردن بعضی محموله های صادراتی محصولات کشاورزی کشورمان می بینیم و می شنویم، پرسش های زیادی به ذهن متبادر می شود. وقتی قدرت رسانه ها، N.G.O ها و نهادهای علمی این دو گروه جوامع را در ترازوی همسنجی می گذاریم، می بینیم که به طور مثال، چطور در آن سوی آب ها با فشار به سیاستمداران و نهادهای قانونگذار، اجرایی و نظارتی، بر روند تصمیم گیری ها تاثیر می گذارند و آن ها را در بالاترین سطوح ممکن به پاسخگویی وا می دارند. اما آنچه در جوامعی مثل ما بیشتر شاهدش هستیم، ابتدا سیاست انکار و فرافکنی از سوی صاحبان مسئولیت است و در نهایت، توجیه عملکردها؛ نه توضیح واقعیات، مسئولیت پذیری، قبول مشکل و چاره جویی برای حل آن.
اگر «بهار خاموش» به سلسله جنبان جنبش های فراگیر زیست محیطی مبدل شد، سوژه خبری سلامت محور آغازین روزهای زمستان ما به زودی در سرازیری سکوتی سرد و سنگین فرو می غلتد و به فراموشی سپرده می شود و یحتمل، از گزارش های پیگیرانه رسانه های مستقل ملّی و مطالبه گری نهادهای غیردولتی هم کمتر خبری ببینیم و بشنویم. در حالی که بدون پوشش رسانه ای مناسب و کارزارهای مطالبه گر N.G.O های فراگیر، بعید است یک مشکل مهم، به حوزه گفتمان عمومی، وارد یا به بخشی از مباحث سیاسی تبدیل شود. این، قدرت چارچوب بندی و برجسته سازی رسانه، و هنر پرسشگری مؤسسات مستقل است که می تواند در شکل گیری دغدغه های ذهنی و تغییر نگاه و رویکرد آحاد مردم و مسئولان، جلب مشارکت عمومی در تصمیم گیری ها، تغییر رفتار عمومی و حل تعارضات، نقش آفرین باشد.
با این همه، در جوامعی که به دلایل تاریخی و ساختاری، رسانه ها و تشکل های مردمی و غیردولتی جایگاهی متزلزل دارند، ارتباطات معطوف به توسعه هم به جای این که به منزله فرایندی تعاملی با هدف روشنگری، تسهیلگری مشارکت عموم و تغییر رویکردهای اجتماع تلقی شود، به عنوان ابزار عمل اطلاع رسانی از بالا به پایین قلمداد می شود؛ گفت و شنود مطرح نیست و تضمین چندانی برای آزادی بیان وجود ندارد؛ گروه هایی که به مشارکت شان در فرایند توسعه نیاز است، به حاشیه رانده شده و در امور دخالت داده نمی شوند؛ پروژه های عمودی دیکته شده از بالا، اغلب به ملاحظات فرهنگی و بافتار اجتماعی بی توجه هستند و در نهایت، فساد ساختاری و بوروکراسی ناکارآمد هم تیر خلاص را بر پیکر نحیف نهادهای آگاهی بخش و مطالبه گر می زند.
هرچند در زیست بوم جدید رسانه ای جهان و با گسترش روزافزون رسانه های تعاملی و شبکه های اجتماعی مجازی، شعاع هایی از نور بر زوایای برخی تاریکخانه ها افکنده شده و بسیاری از عملکردهای پنهان و ناصواب، از پرده برون افتاده، اما برای ثمربخشی بیشتر و وادارکردن نهادهای مسئول به پاسخگویی و پیگیری مطالبات جمعی، راهی بس دشوار فراروی جوامعی مثل ما قرار دارد: راه دراز گذار به جامعه ای دموکراتیک، دانایی محور و توسعه یافته./