ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
اطلاع رسانی

با توجه به افزایش هزینه‌های تولید روزنامه در چند ماهِ اخیر، و تلاش ما در راستای ادامه انتشار روزنامه «اترک» به‌روال معمول و حفظِ کیفیت و تیراژ روزنامه، ناگزیر به حذفِ امکان بازدید رایگان سایت و به‌تبع آن فروشِ آنلاین مطالب از طریق سایت هستیم. بنابر وضعیتِ اقتصادی اخیر، خاصه گرانی و نبودِ کاغذ موردنیاز برای انتشار روزنامه، در صورتی‌ که متقاضیِ بازدید از سایت روزنامه هستید و جهتِ یاری به امر فرهنگی و امکان ادامه انتشار روزنامه در این مسیر نیز ما را همراهی کنید.

چانچه تا اکنون عضو سایت نیستید، بر روی گزینه ثبت نام کلیک کنید.

چنانچه قبلا ثبت نام کرده‌اید، بر روی گزینه ورود به سایت کلیک کنید.

خبرهای روز

خراسان؛ سپر دفاعی ایران

یادداشت – دکتر برات شمسا

خراسان با موقعیت سوق‌الجیشی و قرارگیری در مرزهای شرقی، همواره نقش سپر دفاعی ایران را ایفا کرده است. این موضوع صرفاً یک ادعا نیست، بلکه در متون تاریخی دوره صفویه، به‌ویژه در سخنان پادشاهان این دوره، به‌وضوح آمده است.

بررسی تاریخ و گاهشماری رویدادهای خراسان نشان می‌دهد که این منطقه نخستین هدف حملات شمال شرقی بوده و همانند یک ضربه‌گیر برای سراسر ایران عمل کرده است. هرگونه شمشیر و تفنگ تهاجمی از این سمت، ابتدا متوجه خراسان می‌شد و سینه خراسان را می‌شکافت. در صورت مقاومت این منطقه، دیگر نواحی ایران از گزند در امان می‌ماندند؛ اما اگر خراسان تاب مقابله را از دست می‌داد و سپر آن می‌شکست، مهاجمان به درون ایران پیشروی می‌کردند. هرچند میزان تخریب در سایر مناطق به‌پای خراسان نمی‌رسید.

برای اثبات این مدعا، می‌توان به دوران شاه سلیمان صفوی اشاره کرد که حدود ۲۸ سال حکومت نمود. «کمپفر» در کتاب سفرنامه (صفحه ۶۸، چاپ ۱۳۶۳) به نقل از او می‌نویسد: «بهتر است که سرحد شمال شرقی مملکت، یعنی خراسان، متحمل این ناراحتی و دشواری باشد تا اینکه سراسر کشور در آتش بسوزد.»

همچنین در گزارش‌های تاریخی دوره شاه عباس اول آمده است: «هر بار که ازبکان به خراسان تاختند، این خطه چون دیواری سوخت تا ایران نسوزد.»

و در مکاتبات سفیران صفوی با عثمانی نیز تأکید شده: «خراسان خون می‌دهد تا فارس و اصفهان در امان بمانند.»

این جملات گویای آن است که خراسان همواره نخستین خط دفاعی ایران در برابر تهاجمات شرقی بوده و گاه پادشاهان عمداً از یاری رساندن به آن خودداری می‌کردند. نمونه بارز این موضوع، حملات مکرر ازبک‌ها در دوره صفویه است که خراسان را به آتش می‌کشیدند، اما برخی حکمرانان ترجیح می‌دادند این منطقه قربانی شود تا دیگر نقاط ایران از آسیب و ویرانی در امان بمانند.

نه سپری بودیم، نه شمشیری ماند

در دوره پس از ۱۵۰۰ میلادی (از صفویه تاکنون)، حملات متعددی از شمال شرق و افغانستان به خاک ایران صورت گرفته است. در زیر به برخی از مهم‌ترین این حملات اشاره می‌شود:

  1. دوره صفویه (قرن ۱۶–۱۸ میلادی)
  • تهاجمات ازبک‌ها (شیبانیان و سپس اشترخانیان)
  • حمله افغان‌ها (غزنی‌ها و هوتکیان) به رهبری محمود افغان (۱۷۲۲ م.)
  • افغان‌های غلجایی چون سیل به کرمان و اصفهان ریختند و صفویان را به زانو درآوردند.
  • شاه سلطان حسین در برابر محمود افغان تسلیم شد و تاج بر زمین نهاد.

 

  1. دوره افشاریه و قاجار (قرن ۱۸–۱۹ میلادی)
  • تهاجمات افغان‌ها در دوره نادرشاه
  • نادر، افغان‌ها را تا قندهار عقب راند، اما هرگز نتوانست آرامش را به مرزهای شرقی بازگرداند. (تاریخ نادرشاهی)

 

  1. دوره قاجار و جنگ‌های هرات (۱۸۳۷–۱۸۵۶ م.)
  • انگلیس‌ها از افغان‌ها حمایت کردند تا هرات را از ایران جدا کنند. (عهدنامه پاریس، ۱۸۵۷ م.)
  • ایران مجبور شد ادعای خود بر هرات را رها کند؛ مرزهای شرقی برای همیشه کوچک‌تر شد.

 

  1. دوره قاجار و سرزمین‌های ازدست‌رفته در حملات روسیه

ایران، به‌ویژه در قرن‌های ۱۸ و ۱۹ میلادی، در اثر جنگ‌ها و معاهده‌های تحمیلی با امپراتوری روسیه تزاری، بخش‌های قابل‌توجهی از سرزمین‌های خود در شمال و شمال شرق را از دست داد.

مناطق ازدست‌رفته در آسیای مرکزی و شمال شرق ایران عبارت‌اند از:

  • عهدنامه آخال (۱۸۸۱ م.) بین ایران و روسیه تزاری:
  • خانات خیوه و خانات بخارا (بخش‌هایی از آنها)
  • مرو (امروز در ترکمنستان) – یکی از مهم‌ترین شهرهای تاریخی خراسان
  • سرخس و مناطق اطراف (که اکنون مرز ایران و ترکمنستان را تشکیل می‌دهد)
  • پس از این عهدنامه، دسترسی ایران به دریای خزر محدودتر شد و مناطق حاصل‌خیز و مسیرهای تجاری مهم از دست رفت.

   مرزهای شمال شرق ایران به‌صورت امروزی تثبیت شد. وسعتی که ما در شمال‌شرق از خاک ایران از دست دادیم، بسیار بیشتر از شمال‌غرب بود! سبب آن چه بود؟

آیا مرزداران، قوای دفاعی، سرحدداران، ایلات و طوایف از جنوب خراسان تا شمال خراسان بودند که نتوانستند وظایف سرحدداری خود را انجام دهند؟! نسبت این جماعت با حکومت مرکزی در تهران چه بود؟ به نسبت ضعف در توان دفاعی قاجاریه تهران، آیا طوایف مختلف در خراسان نیز ناتوان بودند؟! اگر هر دو ناتوان بودند و در یک ردیف تعریف می‌شوند، داعیه ما چیست؟

پرسش اینجاست: در هنگام تجاوزات روسیه در نیمه دوم قرن نوزدهم به ماورالنهر، چه دفاعی از سوی ما صورت گرفت؟ سپرهای دفاعی ما کجا بودند؟

آیا با همه خاکی که از دست دادیم، به این معناست که ما در خراسان دوره قاجار، نه سپری دفاعی بودیم و نه خوب شمشیر زدیم؟ و طوایف و ایلات و خان‌های ما در شمال خراسان، نقش مرزداری خود را به درستی انجام ندادند؟! آیا یاوری در سرحدات ما نبودند و سهم خود را – چه به تنهایی و چه به کمک قاجار – در دفاع از قلمرو ایران انجام ندادند و در نتیجه، وسعت ایران را در شمال‌شرق به تنگی کشاندند؟ اگر نسبت طوایف و ایلات خراسان و شمال آن با حکومت مرکزی روشن شود، می‌توان به پاسخ این پرسش نائل آمد.

آیا هنگامی که هزاران فحش نثار قاجاریه می‌کنیم و بر پدر فتحعلی‌شاه و دیگران لعنت می‌فرستیم، آیا بر نیروهای نظامی و مزدوران او در سرحدات شمال‌غرب و شمال‌شرق – از جمله در خراسان – نیز ناسزا می‌گوییم؟

هرچند در دوره صفویه، کارکردها متفاوت است و یقیناً باید نقش آنان را در همراهی با شاهان صفوی ستود؛ اما پس از آن، تدریجاً آن حرکت‌ها کند شد و ما مرتباً قلمروهای ایران را از دست دادیم و دیگر حرکت تاریخی نبود و بخش زیادی از سرزمین‌ها را به باد دادیم و رفتیم؟!

مرزداران ما در عصر قاجار، سپر نبودند و به موقع شمشیر نکشیدند – چه زیر نظر تهران و چه خارج از آن در قالب یک حرکت دفاعی برای حفاظت از سرزمین. اگر در این صدسال (قرن نوزدهم) شمشیر می‌کشیدند و سپر دفاعی بودند، صدها فرسنگ قلمرو از دست نمی‌رفت!

نمی‌توان مدعی شد و گفت که ما در مرزهای شمال‌شرقی به وظایف‌مان عمل کردیم و سپر بودیم و چهره‌های دفاعی داشته‌ایم. تاریخ ما همین است؛ نمی‌توان تاریخ را تحریف کرد و در سرحدات قهرمان ساخت و از دژ دفاعی مرزداری حرف زد و از میراث به‌غایت ناتوان در بخش دفاعی در قرن نوزدهم سر برافراشت که سرافکنده‌ایم. پس، نمی‌توان اسطوره‌پردازی کرد و چهره ساخت.

حدود خراسان در عهد صفوی

نقشه‌ای دقیق از قلمروهای سلسله صفویان (۱۵۰۱ تا ۱۷۳۶ میلادی) موجود است که مرزهای سیاسی این سلسله را در حدود سال ۱۷۰۰ میلادی — همزمان با حکومت شاه سلطان‌حسین صفوی — ترسیم کرده است. در این نقشه، حدود خراسان، باختر، سجستان، سیستان، قندهار و کابل، هرکدام به‌صورت واحدهای جداگانه و به وضوح مشخص شده‌اند.

این نقشه به دستور شاه صفوی و در فاصله سال‌های ۱۷۰۰ تا ۱۷۲۰ میلادی توسط «یوهان باپتیست هومان» — نقشه‌کش آلمانی‌تبار — ترسیم شده است.

از سال ۱۵۱۱ تا ۱۷۰۹ میلادی، سرزمین‌های افغانستان امروزی شامل مناطق خراسان، سیستان، سجستان، قندهار و باختر، زیر تسلط دولت صفویه ایران بود. بلخ — همان‌گونه که در نقشه عهد صفوی دیده می‌شود — مربوط به ناحیه باختر (باکتریانا) بود.

حال اگر همین نقشه را با عصر قاجار مقایسه کنیم، درمی‌یابیم که در قرن نوزدهم، خراسان کارکرد دفاعی نداشته، سپری نبوده و شمشیری نکشیده است و تقریباً تمامی سرزمین‌های شمال شرقی ایران از دست رفته است.

 

ضمیمه

سند شماره یک: بخشی از متن کتاب «تذکره الملوک» در مورد حدود و ثغور خراسان در عهد صفوی: خراسان به معنی وسیع کلمه، «ایالات شرقی» است و به چهار بیگلربیگی تقسیم می‌گردد که عبارت‌اند از: هرات، مشهد، قندهار و مرو. علاوه بر این، بیگلربیگی سیستان نیز وجود دارد.

  1. ایالت هرات

در شمال، مشتمل است بر تمام قسمت جنوبی حوزه رود مرغاب که عبارت باشد از: بالامرغاب، مروچاق، پنجده و بادغیس (جنوب کوشک). در جنوب، غور و فراه؛ و در مغرب، دامنه آن تا تربت (شیخ جام؟) و خواف و حتی تون (در کنار کویر ایران) کشیده می‌شود.

 

  1. ایالت توس (مشهد)

مشتمل است بر نواحی شمالی‌تر خراسان امروزی که عبارت‌اند از: سرخس، نیشابور، سبزوار، اسفراین و آزادوار (در ۸ فرسخی شرق جاجرم). در قسمت جنوبی‌تر: تربت (حیدری) و ترشیز (در مغرب تربت حیدریه).

این نکته که حاکم سبزوار، وزیر تمام خطه خراسان بود، بسیار جالب است؛ چرا که نشان می‌دهد به موازات دستگاه اداری، دیوان خاصه نفوذ خود را در سراسر خراسان توسعه می‌داده است.

در دامنه‌های شمالی کپتداغ، نواحی ذیل از توابع مشهد محسوب می‌گردند:

ابیورد، نسا، درون، بزاوندق...

  1. قندهار

ایرانیان برای اولین بار به قندهار حمله ور شدند ولی ناکام برگشتند. همایون - از امپراطوران هند که به شاه طهماسب پناهنده شد - قندهار را به مدد ایرانیان مجدداً تسخیر و به شاه طهماسب تسلیم کرد، ولی بعداً آن را خود فتح کرد. سرانجام شاه عباس دوم قندهار را گرفت و در تصرف ایرانیان باقی ماند.

 

  1. بیگلربیگی مرو

مستمری بیگلربیگی مرو تقریباً مساوی بیگلربیگی مشهد بود و در قدرت نیز این دو با هم برابر بودند."

 

نتیجه‌گیری

این اسناد، وسعت جغرافیایی خراسان تاریخی و اهمیت راهبردی آن را در دوره صفوی به روشنی نشان می‌دهند. قلمرویی که روزگاری بخش‌های بزرگی از ماوراءالنهر و افغانستان امروزی را در بر می‌گرفت - با وسعتی فراتر از سه میلیون کیلومتر مربع - برای همیشه از دست رفت.

بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که کارکرد دفاعی اقوام مهاجر در خراسان دوره صفوی، مبتنی بر نقشه راهی بود که شاهان صفوی تدوین کرده بودند و اساساً فلسفه اصلی کوچ و جابجایی جمعیت نیز تأمین همین هدف دفاعی بود.

اما در دوره‌های پس از صفوی، به‌ویژه در عصر قاجار، با موقعیتی کاملاً متفاوت روبروییم: کشمکش‌های داخلی، درگیری‌های بی‌حاصل و ناتوانی در حفظ کارویژه دفاعی، به حدی بود که دیگر نمی‌توان از "سپر دفاعی" یا "شمشیر مرزدار" سخن گفت.

مقایسه نقشه ایران در آغاز دوره صفوی (همزمان با سیاست جابجایی جمعیت) با نقشه ایران در اواخر عهد قاجار، گویای واقعیتی تلخ است: این جابجایی جمعیتی که با هدف دفاع از مرزهای خراسان طراحی شده بود، نه تنها نتوانست میراث اولیه سکونتگاهی و قلمرویی را حفظ کند، که حتی حافظ میراث سرزمینی ایران در شمال شرق نیز نبود.

دست دادن آن وسعت تاریخی - که مایه تأسف است - نیازمند بازنگری جدی در روایت‌های مرسوم است. برای ارزیابی واقع‌بینانه، باید نسبت حکام محلی خراسان با سرحدنشینان، و همچنین رابطه ایالات خراسان با حکومت مرکزی را دقیقاً تبیین کرد؛ بدون آنکه برای قبایل و طوایف، هویتی مستقل از حکومت قاجار قائل شد یا با تاریخ‌سازی، عملکرد آنان را توجیه نمود.

نتیجه کلی که میتوان بعداز پنج متن کوتاه بدان دست یافت عبارتنداز

  1.  تحول نقش تاریخی خراسان
  • خراسان در دوره صفوی با طراحی حکومتی، سپر دفاعی فعال بود
  • در عصر قاجار به منطقه‌ای منفعل با کارکرد دفاعی ضعیف تبدیل شد

 

  1. رابطه حکومت مرکزی و ساختارهای محلی
  • موفقیت نقش دفاعی خراسان در گرو هماهنگی کامل با حکومت مرکزی بود
  • در دوره قاجار، گسست ارتباطی بین تهران و ساختارهای محلی خراسان به وجود آمد.

 

  1. علل اصلی افول کارکرد دفاعی
  • کشمکش‌های داخلی و ناتوانی مدیریتی
  • فقدان استراتژی منسجم مرزبانی
  • ضعف ساختارهای نظامی و انتظامی

 

  1. پیامدهای جغرافیایی-سیاسی
  • از دست رفتن قلمروهای تاریخی با وسعت بیش از ۳ میلیون کیلومتر مربع
  • تغییر دائمی مرزهای شرقی و شمال شرقی ایران

 

  1. درس‌های تاریخی
  • هشدار: سیستم دفاعی بدون پشتیبانی حکومت مرکزی محکوم به شکست است
  • تأکید: وحدت ملی و انسجام داخلی پیش‌شرط امنیت مرزهاست
  • یادآوری: باید از قهرمان‌سازی‌های غیرواقعی و تاریخ‌سازی‌های احساسی پرهیز کرد

جمع‌بندی نهایی:

پس خراسان ظرفیت تبدیل شدن به "سپر دفاعی" را داشت، اما این ظرفیت در دوره قاجار به دلیل ضعف مدیریتی، عدم سرمایه‌گذاری و فقدان اراده سیاسی، هرگز به فعل درنیامد. این تجربه تاریخی بر اهمیت "مدیریت یکپارچه مرزی" و "تفکر استراتژیک در امنیت ملی" تأکید می‌کند.

تبلیغ

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
پرتال استانداری خراسان شمالی
بالای صفحه