کمتر شهر و دیاری در کشور وجود دارد که ساکنان آن، باور و یا پایبندیهایی به مواردی از گذشتههای فرهنگی محل زندگی خود نداشته باشند. سنتهایی که ریشه در صدها سال پیش داشته و دارد.
در چند سالهی اخیر، از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در سطح کشور، عنوانهایی با نام «میراث ملموس و غیرملموس» برای ثبت باورها، آیینها، ادوات موسیقی و شغلهای قدیمی و فراموش شده استفاده میشود.
در استان خراسان شمالی که عبارت «گنجینهی فرهنگها و دیار معرفتها» بر پیشانی آن میدرخشد، تعداد عنوان میراث ثبت شدهی ملموس و غیر ملموس از عدد100رو به فزونی است.
برای مثال، یکی از رسمهایی که تا چهار دهه پیش در سطح شهر بجنورد و در هر کوی و محلهای به طور روزانه برگزار میشد، دوشیدن شیر گاوها بود که صاحبان آنها، سهم خود را به یک نفر از روی نوبت هدیه میدادند. این آیین که چندی پیش از سوی مدیران ادارهی میراث فرهنگی بجنورد اطلاع رسانی شد، با اسم« آلچِق» ثبت شده است. در حالی که تقریباً با اطمینان میتوان گفت که هیچ یک از اهالی این شهر، این رسم را آلچق نمینامند و واژهای که از چند قرن پیش به یادگار مانده است، کلمهی «آلشِق» است.
واژهی آلشق، به اعتبار سالها سابقهی نگهداری و مراقبت بسیاری خانوادههای بجنوردی از گاوهای شیردهی است که در محل زندگیشان تا اواخر دههی 50 داشتهاند.
اما اگر این کلمه در دیگر مناطق استان مورد استفاده قرار میگیرد، ضرورت دارد عنوان انتخابی برای این ثبت،«آلشِق،(آلچق)» باشد و به دو شکل که در جغرافیای استان کاربرد دارد، نوشته شود.
ندیدن موضوعاتی این چنینی که از گسترهی وسیع فرهنگی برخوردار بوده، تنها پاک کردن صورت مسئله است.
امیدواریم کارشناسان ارجمند سازمان، کیفیت ثبت را فدای کمیت نکنند. زیرا مواردی از موضوعات ثبت شده در حوزهی فرهنگ خراسانشمالی، نشان از نوعی شتابزدگی داشته که جای بحث و گفتگو را دارد.
انتظار عموم شهروندان بجنوردی و دیگر افراد در سطح استان از کارشناسان سازمان میراث فرهنگی، بررسی همه جانبهی موضوعات پیشنهادی و پژوهشی است.
متاسفانه مشخص نیست ملاک و معیار سازمان میراث فرهنگی در حوزهی فولکلور و پژوهشهای میدانی به منظور ثبت موضوعات، چه مواردی است.
تکلیف آیینهایی هم چون «خانچِخاردماق یا خانتُتماق» در بجنورد با ریشههایی از سدههای پیش که مستندات مکتوب آن موجود است، به کجا خواهد انجامید.
برپایی رسمی دیرین در این شهر که هنوز بسیاری از شهروندان از آن روزها، خاطراتی شیرین و فراموش ناشدنی در حافظه دارند.
تعداد شهرهایی که مراسم میرنوروزی در آنها به نمایش در میآمدهاند، بسیار اندک است و در گزارشهای تاریخی، جز چند شهر، اسامیِ کمتر جایی دیده میشود.
آیینی با نام فارسی«میرنوروزی»که شرحی از آنچه در این شهر به سال 1305 به نمایش عموم در آمده است، به قلم استاد علامه «محمد قزوینی» در مجلهی فرهنگی «یادگار» و زندهیاد «احمدشاملو» در کتاب «کوچه» برای ما بجنوردیها به یادگار مانده است.
اما جا دارد کارشناسان محترم سازمان میراث فرهنگی بجنورد، با واکاوی و دقت در زوایای این سنت کهن که پس از تحویل سال نو، به مدت سیزده روز و حداقل در شش نقطهی شهر به اجرا درمیآمده است، تلاشهایی انجام دهند.
شاید لازم باشد مدیران و کارشناسان سازمان میراث، پس از گذشت سالها، در حوزهی فرهنگی شهر بجنورد هم تمرکز نمایند.
نگاهی که به نظر میرسد با چند دهه تاخیر، باز هم ضرورت دارد در تاریخ فرهنگی و فولکلور شهر بجنورد کندوکاوی گسترده و عمیق داشته باشند.
پخت هلیم (حلیم) در دههی اول محرم و ماه رمضان با سابقهای از دورهی قاجار، یادگاری ارزشمند از آن روزها بوده که مواد مصرفی و شیوهی تهیهی آن هم، خاص این منطقه است.
آبنبات بجنورد، از مهمترین موضوعاتی بوده که تنها به دلیل بیتدبیری و نداشتن برنامهای مشخص از سوی بسیاری از مدیران متولی و مربوطه، دچار «بحران هویت» شده است.
تا آن جا که به لطف مدیران شبکهی اترک خراسان شمالی از ماهها پیش، برنامهای عصرگاهی با عنوان «شکرپنیر» به روی آنتن میرود.
دردناک این که، میزبانی مرکز اترک از مراکز صدا و سیمای30 استان در مرداد98 به منظور شناساندن توانمندیهای خراسان شمالی و جشنوارهی آبنبات در تابستان امسال هم نتوانست کمترین تاثیری حتی در حذف عنوان برنامهی شکرپنیر رادیو بجنورد داشته باشد!
کلام آخر و یک سوال از مدیران مراکز فرهنگی و مدیریت مرکز اترک خراسان شمالی و آن این که، برای معرفی آبنبات بجنورد به دیگر شهرها در سالهای اخیر، چه اقداماتی انجام دادهاند!